سفارش تبلیغ
صبا ویژن



یا علی ... - گل نرگس ... مهدی فاطمه






درباره نویسنده
یا علی ... - گل نرگس ... مهدی فاطمه
آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
کربلا و امام حسین (ع)
مشهد و امام رضا (ع)
سوریه و بی بی زینب (س)
سفرنامه جنوب و غرب
من و تو
دل نوشت ها
رمضان
نازنین زهرا
متفرقه
تقریبا سیاسی
سفر مقام معظم رهبری به کرمانشاه
سردار شهید مهدی زین الدین
شهید سید رحیم خمیس آبادی
مناسبت ها و مراسم ها
مسابقات و طرح های مذهبی
زندگی نامه حضرت ابالفضل (ع)
ضیافت اندیشه 1389
قرار بود بریم ،ولی موندیم !

ذکر ایام هفته


لینکهای روزانه
گل نرگس...مهدی فاطمه ! [806]
[آرشیو(1)]

لینک دوستان

وبلاگ گروهی فصل انتظار
دست خط ...
لبگزه
شلمچه
حضور نور
مسجد ولیعصر (عج) کنگان
نجوای شبانه
پاک دیده
چفیه
آسمان سرخ
حرف دل
مجنون صفت
نیار یعنی آرزو
سحرخیز مدینه کی می آیی ؟
نوشابه ای با طعم بهائیت
خدای شاپرک ها
کمان نیوز
او خواهد آمد...
حدیث نفس
حجاب غیبت
حس غریب
*دفاع مقدس*
حریم یاس
مزار شهدا
منتظر کوچک
وب نوشته های حاج محمد
حدیث دل
تا کرببلا هست زمین را عشق است
دل نوشته های دو دختر شهید
گذر اقاقیا
عکس بان
ذهن نوشت
منتظر قائم آل محمد
زیباترین شکیب
چادر خاکی
من از دیار حبیب م
وادی
آوینار
الهی من لی غیرک ...
احسان پسر خوب مامان و بابا


موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
یا علی ... - گل نرگس ... مهدی فاطمه


لوگوی دوستان




آمار بازدید
بازدید کل :986580
بازدید امروز : 10
بازدید دیروز :53
 RSS 

 * هوالانیس القلوب *

یا رئوف ...

از لحظه ای که راه می افتم به سمت مشهد تا وقتی برمیگردم تموم دغدغه م روز آخره و وداع با ارباب ...
از همون اول سفر واسه روز آخر گریه می کنم ...
دست خودم نیست ... خیلی زود دلتنگش میشم ...
حس یه بچه ای رو پیدا می کنم که میخوان از آغوش مادرش جداش کنن ...

کیلومترها راه اومدی و میرسی مشهد و اشک شوق ... پناه میبری به آغوش امام رئوف ...
وایمیسی از پشت پرده ی اشک اذن دخول میخونی و میری داخل حرم ...
انگار روی زمین نیستی ؛ توی عرش سیر می کنی ...فرقی نمیکنه مثل من روسیاه باشی یا از مقربین درگاهش...
به همه مهموناش نگاه می کنه آقا ... حتی میتونی دست نوازش ارباب رو  حس کنی ...

تو حرمش قدم میزنی ... می ایستی ...بغض می کنی ... قرآن میخونی ...گریه می کنی ...
زل میزنی به گنبدش ...به ضریحش ...
شبکه های پنجره فولاد رو تو پنجه هات میگیری ...
روی سنگ فرش های حیاطش سر میذاری و زاری می کنی ...
درد و دل هاتو به آقا میگی و سبک میشی اونقدر که حس می کنی دیگه هیچ مشکلی توی این دنیا نداری  ...
به تک تک صحن ها سر میزنی و  آرامش رو با همه ی وجودت حس می کنی ...
صدای آب حوض ها ...کبوترهای حرمش ...صدای صلوات های مردم ...صدای قدم های زائرینش ...
بوی غذاهای مهمونخونه ارباب ....
حتی وقتی هوس غذای حضرتی می کنی یه جوری بهت میرسه ... حتی اگه شده یه تیکه نونش ...

نمیدونی لحظه ها چطور میگذرن ...یهو میگن تموم شد ... باز تو می مونی و غم عظیم دوری از ارباب ...باز تو میمونی و دلتنگیات ...
باز تو میمونی و وداع آخر که اشکات اجازه نمیدن کلمات رو درست ببینی و بخونیشون ...
وایمیسی روبروی گنبد طلاش ... رقص پرچم سبز قشنگش دلتو نا آروم تر میکنه ... دست ادب روی سینه ت میذاری و با گریه میگی ارباب هوای دل کنیزت رو داشته باش ...و باز هم مثل همیشه میگی : "یا علی "

هر چی از حرمش دورتر میشی حس می کنی دلتم پرمیکشه و تو حرم باصفاش جا میمونه ...

دل نرگس خیلی تنگته ارباب ...

*********************************************************************

پ.ن.1 : وقتی یکی از عزیزانم راهی مشهد میشه دلم خیلی بیشتر میگیره ... امشب سخت دلم تنگ ِ اربابم بود ...

پ.ن.2 : آقا گفتی سال تحویل نه ؛ باشه چشم ؛ ولی بطلب دیگه آقاجون ... خودت میدونی که من طاقت ندارم ...

پ.ن.3 : برام خیلی دعا کنیدکه خیلی محتاج دعام / یاعلی و یا حق



نویسنده » نرگس » ساعت 1:33 صبح روز یکشنبه 89 اسفند 22