سفارش تبلیغ
صبا ویژن



علی - گل نرگس ... مهدی فاطمه






درباره نویسنده
علی - گل نرگس ... مهدی فاطمه
آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
کربلا و امام حسین (ع)
مشهد و امام رضا (ع)
سوریه و بی بی زینب (س)
سفرنامه جنوب و غرب
من و تو
دل نوشت ها
رمضان
نازنین زهرا
متفرقه
تقریبا سیاسی
سفر مقام معظم رهبری به کرمانشاه
سردار شهید مهدی زین الدین
شهید سید رحیم خمیس آبادی
مناسبت ها و مراسم ها
مسابقات و طرح های مذهبی
زندگی نامه حضرت ابالفضل (ع)
ضیافت اندیشه 1389
قرار بود بریم ،ولی موندیم !

ذکر ایام هفته


لینکهای روزانه
گل نرگس...مهدی فاطمه ! [806]
[آرشیو(1)]

لینک دوستان

وبلاگ گروهی فصل انتظار
دست خط ...
لبگزه
شلمچه
حضور نور
مسجد ولیعصر (عج) کنگان
نجوای شبانه
پاک دیده
چفیه
آسمان سرخ
حرف دل
مجنون صفت
نیار یعنی آرزو
سحرخیز مدینه کی می آیی ؟
نوشابه ای با طعم بهائیت
خدای شاپرک ها
کمان نیوز
او خواهد آمد...
حدیث نفس
حجاب غیبت
حس غریب
*دفاع مقدس*
حریم یاس
مزار شهدا
منتظر کوچک
وب نوشته های حاج محمد
حدیث دل
تا کرببلا هست زمین را عشق است
دل نوشته های دو دختر شهید
گذر اقاقیا
عکس بان
ذهن نوشت
منتظر قائم آل محمد
زیباترین شکیب
چادر خاکی
من از دیار حبیب م
وادی
آوینار
الهی من لی غیرک ...
احسان پسر خوب مامان و بابا


موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
علی - گل نرگس ... مهدی فاطمه


لوگوی دوستان




آمار بازدید
بازدید کل :987740
بازدید امروز : 4
بازدید دیروز :39
 RSS 

بنام خدایی که بار دیگر دشمنان اسلام را رسواتر کرد ....

حمد و سپاس مخصوص خداییست که بار دیگر در عاشورای سالار شهیدان ، دشمنان اسلام را بیش از پیش رسوا فرمود ....!

خواهرم ، برادرم ! یزیدیان این زمان می خواهند که اسلام را از ما بگیرند ...
می خواهند عشق اباعبدالله الحسین و ابالفضل العباس را از ما بگیرند ...
می خواهند حب علی و اولاد علی را از سینه ما بیرون بکشند ...
می خواهند اشک بر مصیبت سالار شهیدان را از ما بگیرند ...
می خواهند اصل ولایت فقیه را که در این زمان به حضرت مهدی عجه الله تعالی فرجه الشریف تعلق دارند را از ما بگیرند ...
می خواهند حجاب و شرف را از ما بگیرند ...
می خواهند غیرت و آزادگی و عزت و مسلمانی را از ما بگیرند ...
دم از حسین می زنند و گستاخانه قرآن را به آتش می کشند ... !!
دم از حسین می زنند و جیره خوار یزید شده اند !!!
دم از حسین می زنند و پرچم عزای مظلوم تاریخ را به آتش می کشند !!
دم از اسلام می زنند و عزاداران حسینی را بی آنکه جرمی جز عشق اهل بیت داشته باشند سنگباران می کنند !!
دم از اسلام می زنند و بین المال و بیت الناس را به آتش می کشند !!
دم از خمینی می زنند و مخالف خمینی کبیر را رهبر خود می پندارند !!
دم از حسین می زنند و حرمت عاشورایش را چنین بی شرمانه زیر سوال می بردند !!
سوت و کف و هو کشیدن هایشان در روز عزای سالار شهیدان را به حساب کدام دین بگذاریم ؟!؟!

... و امروز جبهه ای دیگر به راه افتاده و عاشورایی دیگر به پا شده است ...
امروز در نقطه ای حساس از تاریخ قرار گرفته ایم ... نقطه ای که دیگر سکوت و بی طرفی عین خیانت است ...
مسلمانان غیور ایران بنگرید که دست بیعت به که داده اید ؟؟؟
بنگر که در لشگر حسینی یا با یزید و یزیدیان هم کاسه شده ای ؟؟
بنگر که با حب علی درون سینه ات چه کرده اند ؟؟ 
نکند تاریخ دوباره تکرار شود !!! نکند ما از کوفیان هم بدتر شویم !!!
نکند بار دیگر علی زمانه را تنها بگذاریم و نکند ....!!
نمی شود حب علی درون سینه داشت و سر سفره معاویه نشست !!

بنگر که در کجای تاریخ قرار داری و در کدام صف قرار گرفته ای !!؟ خواهرم ، برادرم ، خوب بنگر به اطرافت ....
خدایا در این برهه از زمان ، ما را از لشگر حسین(ع) قرار بده که دیگر «یا لیتنا کنا معک » کافی نیست ! چون عاشورایی دیگر به پا شده است و فتنه ای دیگر ...
خدایا شناخت حق و باطل را به ما بیاموز که فرق میان حق و باطل تار مویی بیش نیست ...

نابودی دشمنان اسلام و تعجیل در فرج حضرت مهدی و سلامتی مقام عظمای ولایت 5 صلوات ختم بفرمایید

یا علی و یا حق



نویسنده » نرگس » ساعت 10:35 عصر روز دوشنبه 88 دی 7

 ..:: هوالعلی الاعلی ::..

نازد به خودش خدا که حـیدر دارد

دریای فضایلی مطـــــــــــــهر دارد

همتـای علی نخواهد آمد به جهان

صدبار اگـر کعبه تــــــرک بـــــردارد  

جانم فدای مولایم علی ...

 

از علی گفتن و شنیدن سخت است ...نه دلم توان یاری دارد نه قلم همراهی ام می کند ... نه بیانم می تواند مقصود را برساند نه نوشته های ناقصم می توانند بحر را در کوزه کوچک کلمات جای دهند ...مگر از حیدر کرار گفتن آسان است ؟؟
مبهوت مخلوقی ام که خالقش نیز به آن می نازد ...
عید بزرگ غدیر که میرسد یاد آن شعر ناب می افتم :
گر بنازد به علی شیعه ندارد عجبی ...عجب اینجاست خدا هم به علی مینازد ... !
یاد ایوان با صفایش چند روزیست دلم را سخت هوایی کرده ... هنوز هم در بهت آن اباهت و صفای حرمش هستم ... دلم هوای نشستن و زل زدن به ایوان طلایش را دارد ...هوای خیس شدن گونه ها زیر باران چشم ها ... هوای ... یادش بخیر...
از حرم مولایم گفتن همان اندازه برایم سخت است که از خود مولایم ...
بابای تمام علویان به اندازه وسعت خودتت در زمین و آسمان دوستت دارم ...
روز عید سعید غدیر ، مبدا حیات علویان بر تمام رهروان و محبان مولایم علی مبارک باد ...
راه ما از مردم دنیا جداست ...مقتدای ما علی مرتضاست ...

یا علی مدد - در پناه حضرت حق



نویسنده » نرگس » ساعت 8:4 عصر روز شنبه 88 آذر 14

 *هوالعلیم *

 ..:: السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه ::..

گرگ ها خوب بدانند ، در این ایــــــل غریب
گر پــــــــــدر رفت تفنگ پدری هست هنوز
گـرچه نیکــــــــان همگی بار سفر بربستند
شیرمردی چو علی خامنه ای هست هنوز
گر امـــــــــام شهدا نیست کنون در برمان
خلف صــــالح و مظلوم ، علی هست هنوز

آقا کی می شود بیایی ؟...

جهت سلامتی و تعجیل در فرج حضرت حجت ،  سلامتی رهبر عزیزمون
 و نابودی دشمنان اسلام صلوات

خیلی التماس دعا - یا علی و یا حق


نویسنده » نرگس » ساعت 12:24 صبح روز چهارشنبه 88 مهر 29

به نام او که عذابش هم رحمت است

به ذره گر نظر لطف کند بوتراب ...به آسمان رود و کار آفتاب کند

نمیدونم فاصله اون چند روز بین ثبت نام تا حرکت رو چطور توصیف کنم و حال و احوالم رو بنویسم ، همش استرس داشتم که خدایا نکنه مرز بسته شه ، نکنه سفر کنسل شه ، نکنه توراه اتفاقی بیفته و نتونم کربلای حسین رو ببینم ...دل تو دلم نبود ، حتی نمیتونستم با دوستام و اقوام خداحافظی کنم ، نمیتونستم ساکموببندم ...
هرروز بچه ها زنگ میزدن و گریه میکردن ، گوشیم پر شده بود از پیامهایی که میدونستم فرستنده هاش کلی گریه کردن ، همش میگفتن خوشبحالت ، التماس دعا ...اما خودم مات و مبهوت بودم ،نمیدونم چرا اونجوری شده بودم ، توی یه بهت عجیبی بودم ...بالاخره دوسه روز مونده به حرکت شروع کردم به جمع کردن وسایلم ...آجیم پیام داد که ( بعضیا بار میبندن ، گریه کنون میخندن ، مسافرای شهر کربلا بار میبندن )...راست میگفت گاهی میخندیدم و گاهی گریه میکردم ،حال اون موقعم  اصلا وصف شدنی نیست ...
بالاخره روز موعود رسید ، ساعت حرکت 5 بعدظهر ( روز شهادت امام موسی کاظم علیه السلام )بود ، کلی از دوستام و اقوام اومده بودن بدرقه خونواده ما(همه باهم راهی بودیم جز داداشم و آبجی بزرگم که هردو ازدواج کردن)...هرکی دستش رو مینداخت گردن ما زار زار گریه میکرد و التماس دعا میگفت ،به هر سختی که بود با همه خداحافظی کردیم و سوار اتوبوس شدیم ، من کنار پنجره نشستم و چشمای اشکبار آبجیم ،خالم ،مادربزرگم ،دوستام و...رو می دیدم و بغض کرده بودم که بین این همه دل عاشق و آدم خوب چرا من ؟؟!؟چرا من با این کوله بار گناه باید زائر آقا بشم ؟؟
اتوبوس که از جاکنده شد ، دل بدرقه کننده ها هم از جاکنده شد ،میدونستم چه حالی دارن چون بارها برای بدرقه مسافرای کربلا رفته بودم و...
توی اتوبوس یه مداحی گذاشتن که بغض همه رو شکوند و اشک بود که از صورت زائرین جاری میشد ، اتوبوس توی جاده در حال حرکت به سمت کربلای اباعبدالله بود و من مبهوت این انتخاب ارباب ...انگار هیچکس باورش نمیشد ...منم باورم نمیشد ...
سختی راه و گرمای طاقت فرسا و معطلی 6-7 ساعته توی مرز واذیت آمریکایی ها با سگهایی که ساکها رو میگشتن و... هیچکدوم باعث نشد که ذره ای از اشتیاق ما کم بشه ،شاید حتی زیادتر هم شد ...
مقصد اول ما نجف اشرف بود و قرار بود که ان شا الله شب عید مبعث ( روز زیارتی حضرت علی علیه السلام ) نجف باشیم ،زمان به سرعت سپری میشد و هنوز کسی باورش نشده بود که داره میره پیش مولا ...چندساعتی مونده بود  برسیم نجف که من خوابم برد و دقیقا وقتی بیدار شدم که از دور چشمم به گنبد نورانی و طلایی حرم امیرمومنان حضرت حیدر علیه السلام افتاد و صدای صلوات مسافرین فضای اتوبوس رو پرکرد. با وجود اون همه اشتیاقی که تو وجود خودم و بقیه سراغ داشتم اما نمیدونم چرا کسی گریه نکرد .(آخه فکرمیکردم مثل زمانی که به حرم امام رضا میرسیم ، باید از شوق گریه کنیم اما اینطور نشد ...)
 

حرم باصفای حضرت حیدر (علیه السلام ) 

رفتیم هتل « ابن غازی » که نسبتا خیلی دور بود به حرم و غسل زیارت کردیم و قصد زیارت . توی آداب زیارت حضرت علی علیه السلام نوشته بود که  غسل زیارت کنید ، بهترین لباس ها رو بپوشید ، بهترین عطرها رو بزنید و با اشتیاق و شادابی آرام آرام به سمت حرم بروید ...چون دور بودیم از حرم ، سوار ماشین شدیم و توی اون گرمای بی نظیر و طاقت فرسا با اون هجم ترافیک و شلوغی شهر نجف به سمت حرم حرکت کردیم ، توی مسیر مشرف شدن به حرم مداح فقط ذکر «یا علی » گفت و  حدود نیم ساعت بعد رسیدیم به حرم ... وقتی به نزدیکی حرم نورانی و باصفای حضرت علی رسیدیم از دیدن صحنه های اطراف حرم و رفتار مردم دلم خیلی شکست ، همش با حرم امام رضا مقایسه میکردم و اشکام جاری میشد ...مردم نجف با اینکه شیعه بودند اما اصلا رعایت نمیکردن ، بی تفاوت از کنار حرم رد میشدن ،نه سلامی ،نه عرض ادبی ،تازه اسفناک تر این بود که آشغال هاشونو کنار دیوار پشتی حرم خالی میکردن و...

تازه فهمیدم که چرا موقع وارد شدن ما ، هیچکدوم گریه نکردیم آخه آقا خوشحال بود از دیدن شیعه هاش که بوی پسرشو میدادن و حرمتشو نگه داشته بودن ...
نمیدونم چرا بجای وصف نورایت و صفای حرم از این چیزا گفتم شاید میخوام شمام بدونید آقامون هنوز هم غریب و مظلومه ...
برای امروز فکر کنم بسه چون دوباره دلم از مظلومیت آقام شکست و دیگه نمیتونم بنویسم ...شادی دل حضرت حیدر 5صلوات ختم بفرمایید 


                                            خیلی التماس دعا - یا علی مدد - یا حق



نویسنده » نرگس » ساعت 7:27 صبح روز سه شنبه 88 شهریور 10