سفارش تبلیغ
صبا ویژن



نرگس - گل نرگس ... مهدی فاطمه






درباره نویسنده
نرگس - گل نرگس ... مهدی فاطمه
آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
کربلا و امام حسین (ع)
مشهد و امام رضا (ع)
سوریه و بی بی زینب (س)
سفرنامه جنوب و غرب
من و تو
دل نوشت ها
رمضان
نازنین زهرا
متفرقه
تقریبا سیاسی
سفر مقام معظم رهبری به کرمانشاه
سردار شهید مهدی زین الدین
شهید سید رحیم خمیس آبادی
مناسبت ها و مراسم ها
مسابقات و طرح های مذهبی
زندگی نامه حضرت ابالفضل (ع)
ضیافت اندیشه 1389
قرار بود بریم ،ولی موندیم !

ذکر ایام هفته


لینکهای روزانه
گل نرگس...مهدی فاطمه ! [806]
[آرشیو(1)]

لینک دوستان

وبلاگ گروهی فصل انتظار
دست خط ...
لبگزه
شلمچه
حضور نور
مسجد ولیعصر (عج) کنگان
نجوای شبانه
پاک دیده
چفیه
آسمان سرخ
حرف دل
مجنون صفت
نیار یعنی آرزو
سحرخیز مدینه کی می آیی ؟
نوشابه ای با طعم بهائیت
خدای شاپرک ها
کمان نیوز
او خواهد آمد...
حدیث نفس
حجاب غیبت
حس غریب
*دفاع مقدس*
حریم یاس
مزار شهدا
منتظر کوچک
وب نوشته های حاج محمد
حدیث دل
تا کرببلا هست زمین را عشق است
دل نوشته های دو دختر شهید
گذر اقاقیا
عکس بان
ذهن نوشت
منتظر قائم آل محمد
زیباترین شکیب
چادر خاکی
من از دیار حبیب م
وادی
آوینار
الهی من لی غیرک ...
احسان پسر خوب مامان و بابا


موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
نرگس - گل نرگس ... مهدی فاطمه


لوگوی دوستان




آمار بازدید
بازدید کل :998785
بازدید امروز : 49
بازدید دیروز :27
 RSS 

به نام خدایی که به من زندگی بخشید

19 سال از اون روزی که خدا روح خودش رو در من دمید ،گذشت...19 بهار رو یکی یکی پشت سر گذاشتم ،19 بار کیک تولدم رو فوت کردم و همه برام دست زدن ،19 سال روز تولدم هدیه های زیادی از خونواده و دوست و آشنا و... گرفتم ! یا نه ...
بهتره اینطوری بگم ...19 ساله نفس می کشم اما یکبار هم عطر حضور مولام رو درک نکردم .... 19ساله زندگی می کنم و هنوز آقامو ندیدم ...اصلا دیدن هیچی ،هنوز آقا رو نشناختم ،هنوز معرفت به حضور ایشون پیدا نکردم .... 19ساله یه کاری نکردم که آقام رو راضی کنه ...19 ساله که اسم خودم رو گذاشتم شیعه مولا علی (ع) اما هنوز نفهمیدم شیعه یعنی چی ؟؟ اصلا شیعه چه وظیفه ای داره !!؟؟

 هرسال روز تولدم خیلی خوشحال بودم اما امسال یه حس متفاوت با همیشه دارم ....

خیلی دل تنگم ...نمی دونم چرا ! اما می دونم دیگه این هدیه ها و تبریک های خونواده و دوستان منو خوشحال نمیکنه ...میخوام یه بار هم که شده از آقام هدیه بگیرم ....میخوام یه بار هم که شده آقا منو از پیروان و شیعیان خودش بدونه ،میخوام یه بار هم که شده آقا روز تولدم لبخند بزنه ،نه اینکه از بودن من به عنوان شیعه خدای نکرده احساس ناراحتی و غصه کنه ....دلم می خواست آقا....

بی اختیار پنجره های اتاقم رو باز می کنم و یه نفس می کشم ،همیشه این هوای بهاری دل تنگم می کنه .... اشک توی چشمام جمع میشه و روی گونه هام می غلطه ....دلم برای مولام تنگ شده ...خدایا چقدر این حس دل تنگی رو دوست دارم ....

مهدی جانم!مولا جان! گل نرگس!دوستت دارم ...دلم برات تنگ شده آقا...کی میشه بیای ؟!

میخوام توی این روز به مولام قول بدم آدم بشم ...میخوام کاری کنم که آقام لبخند بزنه ...میخوام دوباره تجدید عهد کنم ...دلم هوای جمکران رو کرده اما سعادت ندارم اونجا باشم ...راهی مزار شهدا میشم ....میخوام یه بار دیگه از شهدا مدد بگیرم و ازشون بخوام دعا کنند که مثل خودشون پاک بشم ،مثل خودشون شیعه واقعی باشم و مثل خودشون در رکاب امامم شهید بشم ...

امروز حس عجیبی دارم !! پر از یاد مهدی(عج) ام و دل تنگش! بیشتر از همیشه حسش می کنم و چقدر این احساس رو دوست دارم !!دعای عهد کنار مزار شهدا چه حالی به آدم میده !!

حرف های آخر»» 1. اللهم اجعلنی من انصاره و اعوانه ...آمین.
                         2. الها دوستت دارم .ممنونم که بهم فرصت زندگی و جبران خطا دادی .
                         3. خیلی دعام کنید .التماس دعای فرج .یا علی و یا حق



نویسنده » نرگس » ساعت 1:29 عصر روز چهارشنبه 87 اردیبهشت 4

هوالمحبوب

سلام به همه منتظران گل نرگس...

بنا به پیشنهاد دوست عزیزمون (یه منتظر...) توضیح و نحوه ی شرکت در طرح 120 روز انس با قرآن کریم رو در اینجا گذاشتم که ان شا الله دوستان بتوانند در این طرح بسیار عالی شرکت کنند .

 

« طرح 120روز انس با قرآن کریم تا روز میلاد مهدی موعود (عج) نذر مهدی موعود(عج) »

 

این طرح سه ساله که در اینترنت اجرا میشه و امسال به امید خدا سال چهارم اجرای این طرح است. دوستانی که قبلا در طرح شرکت داشتند که مطلع هستند برای کسانی که با این طرح نا آشنا هستند توضیح می دم:

 

طرح بدین نحو بود که از 120 روز مانده به نیمه ی شعبان هریک از اعضا هر روز یک حزب از قرآن کریم را می خواند( به نیت شادی آقا و تعجیل در ظهور) و روز بعد حزب بعد و همین طور تا 120 روز بعد

 

علاوه بر اینکه در هر روز یک یا چند بار ختم گروهی می شد خود شخص هم بعد از 120 روز یک بار قرآن کریم رو ختم می کرد و روز آخر یا همان روز 120 ام روز نیمه ی شعبان بود و خیلی کار زیبایی بود

 

این انس 120 روزه با قرآن آن هم به نیت تعجیل در ظهور عالی بود و هزاران برکت داشت

 

امسال این طرح از روز اول اردیبهشت ماه شروع میشه و روز یکشنبه 27 مردادماه یا همان نیمه شعبان روز میلاد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف  با ختم  همراه با تامل 120 روزه ی قرآن به پایان می رسه

 

خواندن یک حزب حدودا یک ربع وقت می گیره و مطمئنم که همه ی ما می تونیم روزانه حدود یک ربع ساعت برای با تامل خواندن کتاب آسمانی مان وقت بگزاریم

 

برای شرکت در این طرح به آی دی زیر ایمیل بزنید تا حزب مربوط به شما برایتان مشخص و جدول حزب ها برایتان ارسال شود.

 

baraye_abasaleh@yahoo.com

 

ضمنا پاسخ ایمیل شما حداکثر بعد از دو روز داده میشه در صورتیکه پاسخ ایمیلتان بعد از این مدت به دستتان نرسید حتما  در وبلاگ «عهد جانان»  یا در وبلاگ « در محضر نور» پیگیری کنید

 

امسال یک پیشنهاد برای شرکت کنندگان در این طرح داریم ،حتما یک نگاه بهش بندازین: 

طرح دفتری از نور

 

یا علی و یاحق ...التماس دعای فرج



نویسنده » نرگس » ساعت 1:3 عصر روز پنج شنبه 87 فروردین 29

بنام خدایی که آرامش دهنده قلب هاست . 

صبح روز پنج شنبه 23 اسفند 1386 است و با عجله آخرین کارهای اردوی جنوب را انجام می دهیم و عکس شهدا را تحویل می گیریم و به شیشه های اتوبوس می زنیم تا شهدا را نیز با خودمان هم سفر کنیم ...نمی دانم چرا اینقدر در دلم آشوب است ...بعد از یک سال انتظار دوباره راهی سرزمین نور هستم ...اتوبوس که حرکت می کند ،لبخندی بر لب های همه می نشیند و صلواتی فضای اتوبوس را معطر می کند . چند ساعتی را تقریبا در سکوت می گذرانیم تا اینکه نغمه "سبک باران خرامیدند و رفتند ...." تمام  مسافران را منقلب می کند،گویی هر کس با خویش می گوید چرا به این سفر دعوت شدم ؟! و تفکر در احوالات خویش در پی پاسخ....

حوالی عصر به پادگان دو کوهه رسیدیم ...از بلندگوها "مناجات حضرت امیر(ع)" پخش می شد و عجیب دل را هوایی می کرد ،هوای ابری دلمان میل باریدن داشت ...هرکس گوشه ای نشست و کبوتر دل را پرواز داد ...به آن غروب هایی که شهدا در همین پادگان مناجات می کردند ...

بعد از ساعتی خلوت کردن در آن غروب دل تنگ دوکوهه ،راهی حسینیه گردان تخریب شدیم ...هوا رو به تاریکی بود و عکس حاج محسن دین شعاری ،فرمانده تخریب لشگر27 ؛ در کنار فانوس های روشن منظره ی بسیار زیبا و دل تنگی را پدید آورده بود ....دل هایمان به وسعت آسمان گرفته بود و....

روزهای بعد یکی یکی از مناطق دیدن می کردیم و مثل سال های گذشته در هر منطقه ای تکه ای از دلمان را جا می گذاشتیم ....انگار فقط رد شدن اتوبوس را در جاده ها می دیدیم و باورمان نمیشد که سفر آسمانی ما هم روزی به اتمام می رسد ....فتح المبین ،فکه ،چزابه ،دهلاویه ،هویزه ،طلائیه ،اروند ،شلمچه و....تموم شد ....

                            شلمچه

شلمچه آخرین منطقه ی عملیاتی بود که زیارت کردیم و حال همسفرانم دیدنی بود ...انگار پاهایمان همراهی نمی کردند ....مداحی "نکش پاتو رو خاکا ...نزن آتیش به جونم ...با آه خود نسوزونم ..." حال دیگری به بچه ها داده بود ....بگذریم !!!

صبح روز 27 /12/86 ما را به معراج شهدا بردند ...کنار پیکر شهدای تازه تفحص شده باشی،دلت گرفته و روز آخر اردو هم باشد .....

نوبت برگشتن ما به کرمانشاه بود ...اما من و یکی از دوستانم ساک هایمان را برداشتیم و بعد از خداحافظی از تک تک بچه ها از اتوبوس پیاده شدیم ....قبل از پیاده شدن سوال بود که به سمت ما سرازیر میشد ...به چهره ی همسفرانم نگاه می کردم و دلم نمی آمد بگویم که من و دوستم خادم شهدا  شده ایم و فعلا ماندگاریم !!! اشک در چشمان همه جمع شد و من بغضم را فرو خوردم و با لبخندی تصنعی  گفتم : ما هنوز آدم نشدیم ،دوباره میخوان روی ما کار کنن !!! و سریع خداحافظی کردم و  اتوبوس هم به سرعت از جلوی چشمانمان رد شد ...نمی دانم چرا با رفتن همسفرانم  اینقدر احساس دل تنگی کردم ...دوستم هم همین حال را داشت !!!وقتی به مقر رسیدیم ،بعد از مختصری استراحت کارها شروع شد ،من و دوستم رفتیم توی همون حسینیه ای که شب قبلش با بقیه همسفرانمون اونجا بودیم ...هیچ کس جز من و دوستم اونجا نبود و سکوت کامل حاکم بود !! قبل از هر کاری به جای خالی بچه ها نگاه کردیم ...دلم گرفت ...شیطنت بچه ها رو یکی یکی مرور کردیم و بی اختیار زدیم زیر گریه ...یاد حرف های راوی مون (آقای احمدیان؛مدیر وبلاگ نشانه ) افتادم که می گفتند  وقتی بعد از عملیات هایی که بیشتر دوستامون شهید شده بودند برمی گشتیم اردوگاه و جای خالی بچه ها رو می دیدیم ،نه کسی می تونست غذا بخوره ،نه کسی می تونست نمازش رو بدون گریه بخونه .....پتوها هنوز بوی دوستای شهیدمون رو میدادند و..... ! اون لحظات با تمام وجود حرفای ایشون رو درک می کردیم و اشک می ریختیم .....

                            طلائیه

همه اون روزایی که ما خادم شهدا بودیم و عشق رو تجربه می کردیم یکی یکی گذشت و قدرش رو ندونستیم ....اصلا متوجه گذر زمان نمی شدیم ....شوخی هامون رنگ جبهه گرفته بود ، اشکامون ،دعاها و عبادت هامون ،همه چی مون ....خیلی زود گذشت ....

روز آخر وقتی همه ی خادمین گروه اول سوار ماشین شدیم و به سمت کرمانشاه حرکت کردیم ....هیچ کدوم نمی توستیم باور کیم که داریم برمی گردیم .....فقط حرکت سریع ماشین توی جاده و رد کردن ایستگاه های صلواتی و... رو میدیدیم ....

همه ی اون روزای شیرین که مثل یه خواب بود توی ذهنمون تداعی میشد....پذیرایی از زائرین شهدا ،چای ریختن هامون ،ایستگاه های صلواتی مون ،سال تحویل توی شلمچه ،کار کردن توی دفتر امتداد  و یادمان شهدای شلمچه ،سفره های هفت سین عاشقی توی مناطق و حسینیه ها و..... یادمون می اومد که وقتی خیلی خسته می شدیم ،یکی از مهمونای شهدا بهمون لبخند میزد و خسته نباشیدی می گفت که به جونمون می نشست .یادمون می اومد که وقتی شربت یا آب پخش می کردیم ،یه مادر شهید با اشک توی چشماش دعامون می کرد ،یادمون می اومد که همه با مقنعه های سبز رنگمون شناخته می شدیم ،یادمون می اومد که مهمونای شهدا توی بغل ما گریه می کردند و التماس دعا می گفتن و ما هم باهاشون اشک می ریختیم و شرمنده شهدا ......، یادمون می اومد غروب شلمچه رو ،شب های مناطق رو ،یادمون می اومد که وقتی در حال کار بودیم و مناجات یا مداحی گوش می کردیم چه حال خوشی داشتیم ،یادمون می اومد که شب آخر برای مراسم وداع ما رو بردند معراج شهدای اهواز و حاج مهدی سلحشور جیگرمون رو سوزوندند.....یادمون می اومد و.....

بین راه مداحی "شلمچه سرزمین عشق و ایثار ..." رو گذاشته بودیم و گریه می کردیم ......شاید دروغ نباشه اگه بگم تا کرمانشاه  هیچ کی حرف نمیزد و همه تو سکوت و خلوت دوست داشتنیشون با شهدا نجواها داشتند ..................

وقتی به شهر رسیدیم حال بچه ها .......بگذریم ! خیلی سخت بود برامون ....الان چند روزیه که برگشتیم اما هنوز به اینجا و شهر عادت نکردیم ....هنوز حال و هوای اونجا رو دارم ،دعا کنید که این حال و هوا رو همیشه داشته باشم !! امسال شهدا خیلی منو شرمنده کردند ،دعا کنید بتونم رهرو خوبی براشون باشم .

                             هویزه

        اگه لایق بوده باشیم به یاد همتون بودیم و دعاتون کردیم . شما هم ما رو دعا کنید .

*اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فی فرج مولانا صاحب العصر و الزمان*

یا حیدر مددی



نویسنده » نرگس » ساعت 5:42 عصر روز چهارشنبه 87 فروردین 14

..:: یا ارحم الراحمین ::..
 ..:: السلام علیک حین ترکع و تسجد ::..

 سلام به همه منتظران ؛ اربعین سالار شهیدان ،حضرت اباعبدالله الحسین (ع) رو خدمت همه منتظران تسلیت عرض می کنم و امیدوارم که عزاداری های همگی مورد قبول حضرت حق قرار گیرد .

برای این پست ،هیچ چیزی بهتر از  معنی یک فراز از "زیارت ناحیه مقدسه " -  سوگواره ی حضرت حجه بن الحسن (عج) بر جد بزرگوارشون حضرت اباعبدالله الحسین (ع) - ندیدم .

 زیارت "ناحیه مقدسه " ،زیارتی است که به امام حسین (ع) اختصاص دارد و با سندهای صحیح و متعدد از امام زمان (عج) روایت شده است . این زیارت ابتدا توسط یکی از نائبان از "ناحیه مقدسه " امام زمان (عج) خارج شده است .آنگاه از طریق ایشان به یکی از مشایخ شیخ مفید و سپس به دست این بزرگوار رسیده است .زیارت ناحیه مقدسه اولین زیارتی است که سید مرتضی علم الهدی رضوان الله تعالی علیه ،با آن امام حسین (ع) را زیارت کرده است . این زیارت توسط خیلی از بزرگان از جمله شیخ مفید ،علامه مجلسی ،سید مرتضی علم الهدی ،ابن مشهدی و...تایید شده و همگی اظهار داشته اند که از ناحیه امام زمان(عج)صادر شده است .(برای اطلاعات بیشتر رجوع شود به جلد دوم کتاب همره نور ،بحث" سند و جایگاه زیارت" .)  

وقتی داری این زیارت رو زمزمه می کنی ،خوب حواست رو جمع کن ...اگه با قلبت بخونی و از ته دل آقا رو صدا کنی ،مطمئنا با گوش جان ،صدای گریه ی جانسوز حضرت اباصالح (عج) رو می شنوی ....فرقی نداره که کجا باشی ...یا توی خیابون  بین الحرمین دست ارادت به سینه گذاشته باشی یا جلوی ضریح  شش گوشه ی اباعبدالله(ع)  اشک بریزی و  بخونی  یا حتی توی خلوت تنهایی خودت در آرزوی دیدن حرم ارباب ،بسوزی و زمزمه کنی ...مهم اینه که بدونی همراه با گل نرگس داری زیارت میخونی واشک می باری و هم نوا با مهدی فاطمه(عج) ،در غم عظیم حضرت ثارالله (ع)  فریاد فغان سر میدی !

اینو یادت باشه که یه مظلوم از تبار اهالی مظلوم کوچه ی بنی هاشم ،در رثای سالار شهیدان اشک می ریزه و روضه میخونه ....چقدر تکون دهنده است  که مظلومی بر مظلومی گریه کنه و مولائی در غم مولائی بباره ...توی "زیارت ناحیه مقدسه "داری از زبون مولای قائمت ،حسین (ع) رو صدا می زنی ...پس خوب دل بده و حواست رو جمع کن .

وقتی اشک روی گونه هات لغزید و دلت لرزید ...توی اون حال فرج" گل نرگس...مهدی فاطمه " رو فراموش نکن .

 السلام علیک یا حسین مظلوم...

بخش سوم زیارت ناحیه مقدسه – سلام بر عاشورائیان

سلام بر آن گریبان های چاک خورده .

سلام بر آن لب های خشکیده .

سلام بر آن جان های بلا دیده .

سلام بر آن روح های [از بدن ] خارج شده .

سلام بر آن بدن های برهنه .

سلام بر آن گلوهای فوران زننده ی خون .

سلام بر آن خون های جاری شده .

سلام بر آن اعضای تکه تکه شده .

سلام بر آن سرهای بالای نیزه رفته .

سلام بر آن زنان آشکار [از درون خیمه ها بیرون آمده ].

سلام بر حجتِ پروردگار ِ  جهانیان .

سلام بر تو [ای حسین بن علی] و بر پدران پاک تو .

سلام بر تو و بر فرزندان ِ شهیدت .....ادامه مطلب...


نویسنده » نرگس » ساعت 5:21 عصر روز چهارشنبه 86 اسفند 8

...یا اسمع السامعین ...
..:: السلام علیک یا داعی الله و ربانی آیاته ::..

سلام ...داشتم فکر می کردم که اولین پست رو با چی شروع کنم که زندگی نامه حضرت عباس (ع) بدستم رسید ،همین طور که  می خوندم، با توجه به اینکه برای خودم خیلی جالب بود ،و ایام محرم هم هست ‍،گفتم توی وبلاگ قرار بدم که ان شا الله دوستان هم استفاده کنند .

*زندگی نامه علمدار کربلا *
حضرت علی (ع) بعد از شهادت حضرت زهرا (س) به دلایلی با حضرت ام البنین ازدواج نمودند که عباس(ع) بزرگ ترین فرزند ام البنین می باشد و بعد از ایشان به ترتیب ،جعفر ،عبدالله و عثمان (1)،برادران این حضرت می باشند .
حضرت عباس (ع) در چهارم شعبان سال 26 هجری در مدینه متولد شد .حضرت علی (ع) او را در بغل گرفتند و اذان و اقامه را در دو گوشش قرائت نمودند و او را عباس (به معنای شیر درنده ) نام نهادند و لقب او را ابالفضل گذاردند .
حضرت علی (ع) اکثر اوقات قنداقه عباس را می گرفت و آستین لباس این کودک شیرخوار را بالا می زد و بازوی او را می بوسید و به شدت گریه می کرد .روزی حضرت ام البنین سبب گریه را از حضرت علی (ع) پرسیدند ؛حضرت فرمودند :عباس(ع) در یاری رساندن به برادرش حسین (ع) دستانش قطع می شود و من به خاطر آن روز گریانم .
حضرت عباس (ع) را قمر بنی هاشم نیز می نامیدند ،چون صورتش مانند ماه درخشان و وجیه المنظر بوده ! نوشته اند در شب تاریک صورتش چون ماه می درخشید !
او با دختر عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب که نامش لبابه و از قریش بود ،در بین سال های 40 تا 45 هجری ازدواج نمود و دو فرزند به نامهای عبیدالله و فضل از او باقی ماند .حضرت عباس (ع)  34  سال(2) عمر نمود ،او در صفین 15 تا 17 سال سن داشت .هنگام شهادت پدرش 18 سال داشت و و در واقعه کربلا 34 ساله بود .
روز عاشورا همین که صدای (هَل مِن ناصر ٍ )برادر  را شنید ،فرمود : برادران کوچک من میل دارم شما زودتر از من سید و مولای خود را یاری کنید .آن ها هر یک به میدان رفتند و پس از درگیری تلفات زیادی به دشمن وارد آوردند و به قدر توانایی خود میراث شجاعت پدر را ابراز نمودند تا اینکه به شهادت رسیدند .
از جمله اوصاف حضرت عباس (ع) ،سپهسالاری ،علمداری و سقا بودن می باشد .او را از کودکی سقا می نامیدند .
حضرت ابالفضل (ع) در روز عاشورا به جهت رفع تشنگی فرزندان و اصحاب که در خیمه گاه بودند ،روانه نهر علقمه شد و همانجا بعد از اینکه مشک را آب نمود ،محاصره شد و دو دست نازنینش(3) از بدن جدا شد .سپس با ضربه عمود آهنین به سر مبارکش او را به شهادت رساندند .(4)

                           السلام علیک یا قمر بنی هاشم . 

               یا ابالفضل مددی

                              سلام بر دست بریده ات عباس جان ...
*توضیحات
1- در جایی نیز نام ایشان(عون) نیز ذکر شده است .
2- البته سن حضرت عباس (ع) را در جایی 38 سال نیز ذکر کردند .
3- دستان حضرت عباس (ع) در بیرون حرم آن حضرت به خاک سپرده شده که در حال حاضر بارگاه کوچکی نیز در آنجا موجود می باشد .
4- منبع :بر بال ملائک، تالیف محمودرضا ذکاوت (البته در چند جا به صورت مختصر از منابع دیگر هم استفاده شد)
5- اسپیکرها رو روشن کنید >> هر کی گرفتاری داره ،ذکر ابالفضل میگیره...نداره هیچ راه چاره ،ذکر ابالفضل میگیره...

حرف آخر : 
<< موج بر موج شکن خورده فقط می فهمد ...که چه بی تاب در این قاب سرودیم از تو ... >> 

یا حیدر مددی
.اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم .



نویسنده » نرگس » ساعت 2:1 عصر روز شنبه 86 بهمن 13

*هوالرئوف*

سلام …توی این پست فقط روی صحبتم با شهداست ،اصلا نمی دونم میخوام چی بنویسم ،فقط میخوام بنویسم ،شاید آروم شم …!

سلام شهدا …این سلام یه آدم زمینیه که دیگه به آخر خط رسیده …به خدا اشک امونم نمیده … به خدا توی تموم عمرم هیچ وقت اینطوری نشدم !!دیگه تحمل ندارم شهدا !! هیچ وقت همچین حال و روزی نداشتم …اصلا شهدا چرا من ؟؟ چرا این حقایق رو به من نشون دادید ؟؟ کاش میذاشتید با همون  حس خودم بمونم ؛کاش میذاشتید فکر کنم همه کسایی که توی وادی مقدس شهدا پا میزارن ،پاک اند ! و آدمای پست فطرت توی این وادی نیستن !! کاش نمی دیدیم و نمی فهمیدم که اینطور پا روی خون شهدا میزارن ! اصلا هیچ وقت فکر نمی کردم کسی اینقدر راحت با اسم شما بازی کنه !! شهدا شما خون دادید تا این بی شرم ها بیان اینطوری با خونتون بازی کنند و سود جویی !!

داداش مهدی عزیز می بینی حال آبجیتو ؟؟ داداش خوش به حالت که نیستی و این بازی های مسخره رو نمی بینی !! داداش خوب شد که رفتی و مثل خیلی از جانبازهایی که الان موندند ،غصه نمی خوری !! خدا رو شکر که نیستی تا مثل ماها شاهد زیر پا گذاشتن خون پاک شهدا و بی حرمتی به جانبازان باشی !! ای کاش هیچ وقت این حقایق رو نمی دیم …شهدا تو رو خدا دعا کنید خدا منو بکشه تا شاهد این چیزا نباشم !! کاش اشک امونم میداد و می تونستم بنویسم !! اما نمی تونم ….نمی تونم !
                                                شهدا ....کمکم کنید .
** ای خداااااااااااا دیگه تحمل ندارم ! خسته شدم !بریدم ! یا دستمو بگیر و صبرش رو بهم بده یا منو بکش !! بازی با اسم شهدا ؟! خدااااااااااااا به کجا میریم ؟
**دوستان ،باور کنید دست خودم نیست …خیلی حالم بده !دعام کنید …
** یا امام حسین(ع)دستمو بگیر …دارم خفه میشم آقا !
** خدایا کی مهدی(عج) رو می فرستی ؟! دیگه روزگار و مردم از این بدتر میشن ؟!
**نوای وبلاگ (یه شهید یه پرچم عشق ...) با صدای مداح ،مهدی مختاری ،است .
.شاد و سربلند باشید .خدانگهدار

                                                           *********اللهم عجل فی فرج مولانا صاحب العصر و الزمان *********
                                                                                      یا علی و یا حق …التماس دعا



نویسنده » نرگس » ساعت 6:18 عصر روز سه شنبه 86 بهمن 9

 *هوالرئوف*


سلام به همه منتظران گل نرگس…عزاداری هاتون مورد قبولِ حضرت حق و مهدی فاطمه (عج).
تعداد زیادی از دوستای خوبمون  چند تا فایل صوتی از داداش مهدی و...خواسته بودند که چون اکثرا تکراری بود ،من اینجا براشون میذارم .ان شا الله که استفاده کنند و ما رو هم از دعای خیر محروم نفرمایند .

    دعای کمیل با صدای (شهید زین الدین)
    آهنگ فیلم (خداحافظ رفیق )
   بیسیم شهیدان(زین الدین و باقری)
   مداحی در مورد کربلا (مهدی سلحشور)
   انتظار فرج از نیمه خرداد کشم (محمد اصفهانی)
   مداحی أنا مظلوم حسین (با صدای نزار قطری )
   سخنرانی شهید زین الدین

**ضمنا باید از برادر بزرگوارم (مدیر سایت قافله شهدا ) بابت فرستادن چند فایل جامع در مورد داداش مهدی تشکر کنم .

حرف دل :تا چند روز پیش در و دیوار سیاه پوش شده بود و دل هامون (البته به ظاهر !) ،خیلی شهرمون قشنگ شده بود ،ولی باز دوباره شهر، رنگ شهر گرفت .یعنی محرم فقط 10 روزه ؟! یعنی اگه عزیز خودمون طوریش بشه ،بعد 10 روز همه چی یادمون میره و روال عادی زندگیمون رو از سر می گیریم !!؟؟ دلم گرفته از این مردم و از این شهر و بیشتر از همه ،از خودم ....خدایا کمکمون کن .

**اللهم عجل فی فرج مولانا صاحب العصر و الزمان ،بحق حسین (ع) .

                                                                        یا علی و یا حق ...خیلی التماس دعا



نویسنده » نرگس » ساعت 11:1 صبح روز سه شنبه 86 بهمن 2

هوالمحبوب العارفین

سلام به محرم ...سلام به عشق عالمین ؛حسین (ع)...سلام به ساقی کربلا ؛عباس(ع)...سلام به ام المصائب ؛بی بی زینب (س)...سلام به سینه زنان حسین (ع)...سلام به زنجیرها و سنج ها ...سلام به نوحه خوان ها ....سلام به فریاد های "یا حسین"...سلام بر دم گرفتن "یا ابالفضل "عزاداران حسینی...سلام به تمام لحظه های عاشقی شیعیان در این ماه ...سلام به اشک عزای حسین ...سلام به شربت های نذری روزعاشورا که به یاد لب تشنه ی حسین می نوشیم !!...سلام به شفاگرفتان این ماه ،سلام بر دست های گره گشای عباس (باب الحوائج )....سلام به تمام لحظه های آسمانی شدن در محرم !

خیلی دلم گرفته ...به خدا دارم خفه میشم !! محرم که میاد داغ دلم تازه میشه انگار!!....چیزهایی که درمورد محرم ،عاشورا و کربلا خوندم ؛تعزیه هایی که دیدم ، یکی یکی یادم میاد و ....!!!

سر بریده ی امام حسین(ع) ،نیزه ها و سرهای مبارک بالای آن ، معجر کشیدن از سر اهل بیت امام حسین و بی بی زینب (س) ....زجری که حضرت زینب (س) و امام سجاد کشیدند !!...صدای قرآن خواندن !مشک پاره !دست بسته !کاروان خسته !و.......آخه چی بگم از کربلا و محرم ؟!                                           

                                        السلام علیک یا ابا عبدالله

یک سال دیگه هم گذشت ،محرم داره میاد ...خیلی از دست خودم ناراحتم ،آخه هنوز نشدم همونی که آقا میخواد ،آخه هنوز نتونستم برات کربلامو از آقا بگیرم ...به خدا دارم دیونه میشم ، کی میاد اون روزی که بشینم تو بین الحرمین و رقص پرچم "السلام علیک یا ابا عبدالله " رو ببینم ؟! کی میاد اون روزی که زل بزنم به آب فرات و اشک بریزم ؟! کی میاد اون روزی که برم خدمت آقام ابالفضل و اذن ورود به حرم اباعبدالله رو بگیرم ؟!تا کی باید التماس کنم و جواب نگیرم ؟! به خدا خیلی سخته که در همسایگی آقا باشی و نتونی بری پابوس آقا !! خیلی سخته که هر روز شاهد کاروان هایی از همه جای ایران باشی که دارن میرن کربلا و تویی که در نزدیک ترین شهر به آستان مقدس کربلا زندگی می کنی ،نتونی بری !!خیلی سخته !! جز اشک حرف دیگه ای ندارم ....

نمی دونید امروز که بین الحرمین رو نشون داد چه حالی شدم ....!! خــــــــــــــــــیلی دلم گرفت !

 برای دیدن مطالب در مورد "حدیث بوی سیب "،" امتیازات چشمی که برای حسین (ع) گریه کند " و "راهب و سر امام حسین (ع)" روی ادامه مطلب کلیک کنید ....ادامه مطلب...


نویسنده » نرگس » ساعت 11:25 عصر روز چهارشنبه 86 دی 19

*هوالرئوف*

 سلام به همه منتظران گل نرگس…

امروز رفتم مزار شهدا ،آخ که چقدر دلم تنگ و مزار شهدا دلگیر بود !!…دوستان مدام از جنوب برام پیام می فرستند و دلم رو هوایی می کنن !! فقط خدا میدونه که چقدر دل تنگ خاک های فکه و شلمچه و طلائیه و…هستم .
همه میگن دیوونه شدی دختر !؟ بشین زندگیتو بکن ! خوبه حالا تو جبهه رو ندیدی ،اگه میدیدی میخواستی چی کار کنی ؟!  آخه همه ی غصه ی منم اینه که جبهه رو ندیدم …مردای آسمونی رو ندیدم !!خلوص و صفا رو ندیدم ! از وقتی به دنیا اومدم ،توی این شهر آلوده،هیچی جز دروغ ،ریا،دورویی ،بی ایمانی ،بی حجابی ،بی تفاوتی و ...هزار گناه ریز و درشت دیگه ،ندیدم !!

همه میگن شما دیگه شورشو درآوردید !! همش شهید ،جنگ ،جبهه ،دفاع مقدس ،همایش ،جنوب ،غرب و….. !! بس کنید دیگه …زندگیتو ول کردی ،چسبیدی به این چیزا ؟!؟!

زندگی یعنی چی ؟زندگی من یعنی ،شهدا ،جبهه ،کتاب ها و عکس های شهدا ،خاک متبرک جنوب و غرب ،چفیه ام ،پلاکم و دفتر خاطراتم و تموم نامه ها  برای شهدا ! …و همه اینا منو به خدا میرسونن !

من به زندگی بدون شهدا و جنوب و… میگم مرگ !!!میگم ننگ !! من چی بگم در جواب این آدما ؟! اینا نمیدونن ما چی رو حس کردیم که حاضر نیستیم ولش کنیم !!

اگه یه بار برن و صورتشون رو روی رمل های گرم فکه بزارن ،میفهمن زندگی یعنی چی ؟! اگه یه بار پاشون رو روی خاک شلمچه بزارن ،میدونن عشق یعنی چی ؟
مزار شهدای کرمانشاه   

ادامه مطلب...


نویسنده » نرگس » ساعت 10:8 عصر روز پنج شنبه 86 دی 13

هوالرئوف

سلام به همه منتظران مهدی (عج) وشیعیان امیر المومنین ،حیدر کرار ،حضرت علی (ع) .
عید ولایت رو خدمت همتون تبریک عرض می کنم .

 شبی در مجلسی ذکر علی (ع) بود           شنیدم عاشقی مستانه فرمود:

 اگر آتش به زیر پوست داری ،نسوزی           چون  علی (ع)  را دوست داری

یا علی مدد و در پناه حق ...التماس دعا



نویسنده » نرگس » ساعت 9:32 صبح روز پنج شنبه 86 دی 6
نظرات شما ()

<   <<   16   17   18   19   20   >>   >