سلام دوست عزيزم
تازه از مشهد برگشتم وقتي به وبلاگم سر زدم و كمنتي كه گذاشته بودي خوندم اومدم كه ببينم چي شده كه دوست مهربونم اينقدر ناراحته با خوندن چيزايي كه نوشته بوديد بي اختيار اشك ريختم چون منم اين غم بزرگ و كشيدم و دقيقا دركتون ميكنم از خدا و از امام رضايي كه سه روزه از پيشش اومدم ميخوام كه به همتون صبر بده و عزيزاني هم كه الان تو گوشه بيمارستان هستن رو شفا بده
اميدوارم اين بار كه بهتون سر ميزنم يه خبر خوش از بدست آوردن سلامتي عزيزانتون بشنوم
راستي اون مطلبي كه تو وبم بود رو از نوشته يه قاب كه هديه بود برداشتم