شبيه مرغک زاري کز آشيانه بيفتد جدا ز دامن مادر، به دام دانه بيفتد ز نازکي، ز ندامت، ز بيم صبح قيامت
.
..
بيا که آتش صياد، از زبانه بيفتد ...
« بيا و ضامن من شو ! »