هوالحی
امروز از صبح چقدر برایم دلگیر بود ...هوای آسمان که ابری می شود نمیدانم چرا اما دل من نیز ابری می شود ...
آسمان که می گرید چشم هایم هم دوست دارند با آسمان همراه شوند ...
باز هم مثل همیشه به تنهایی اتاقم پناه می برم و پنجره را باز می گذارم ...نفس عمیقی میکشم و ریه هایم پر از هوای سردی که خیلی دوستش دارم ، می شود ...
چقدر این هوای بارانی را دوست دارم ...چقدر این هوا مرا به آسمان نزدیک می کند ...روحم حس یک پرنده کوچکی را پیدا می کند که مدام به قفس می کوبد و می خواهد آزاد شود ...دلم را دیگر یارای ماندن در این کالبد نیست ...چقدر دلم پرواز می خواهد ...
پروازی به سوی معبود ...به سوی سلطان قلبم حضرت علی بن موسی الرضا ...به سوی شهدایی که مونس تنهایی هایم بودند و شاید اگر قبولم داشته باشند هنوز هم هستند ...
دلم تکرار روزهای خوب زندگیم را می خواهد ...آه که دلم نمی خواهد باور کند که جامانده است و زمین گیر این دنیا شده است ...دلم چه هوس ها که ندارد ...
هوس قدم زدن در بین الحرمین ...هوس زل زدن به شش گوشه ...هوس زل زدن به تکان های پرچم حرم ابالفضل ...کنار اروند بودن و مناجات ها ... شب های دوکوهه ... صحن انقلاب ...شلمچه ...مسجد کوفه...صحن گوهرشاد ... حرم سلطان و ...
بی دلی میطلبد عشق حقیق ورنه ...دعوی عشق زهر بی جگری می آید ...
افسوس که دیگر دلم را یارای پرواز نیست ...نمیدانم فقط نمیدانم چرا اینقدر مولایم هوایم را دارد ...ای کاش اشک هایم آرامم می کرد اما این شرمندگی از مولایم همیشه همراهم هست ...
اربعین سید و سالار شهیدان و علمدار کربلا را به همه شما دوستان عزیز تسلیت عرض می کنم .
بشنوید نوای وبلاگ رو »»» تا مشکتو تو آب زدی موج های دربا شد آروم ...
یا علی و یا حق