به نام خدای باد و باران و برف ...
دلم به سان آسمان ابری شهرم است که فقط سرمایش هویداست ! و نه بارش هایش ...
چقدر دلم برای نشستن میان تلی از برف ، تنگ شده است ... با یک فنجان چای داغ ...
فعلا که نه برف هست و نه حسی برای نوشتن ...
دعایم کنید؛ که اگر نفسی بود و ابرها دست از سر دلم برداشتند ! بازمیگردم ...
یا علی و یا حق
نویسنده » نرگس » ساعت 4:22 صبح روز
جمعه 89 بهمن 1