سفارش تبلیغ
صبا ویژن



دکتر سراج و جلسه دیروز صبح ... - گل نرگس ... مهدی فاطمه






درباره نویسنده
دکتر سراج و جلسه دیروز صبح ... - گل نرگس ... مهدی فاطمه
آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
کربلا و امام حسین (ع)
مشهد و امام رضا (ع)
سوریه و بی بی زینب (س)
سفرنامه جنوب و غرب
من و تو
دل نوشت ها
رمضان
نازنین زهرا
متفرقه
تقریبا سیاسی
سفر مقام معظم رهبری به کرمانشاه
سردار شهید مهدی زین الدین
شهید سید رحیم خمیس آبادی
مناسبت ها و مراسم ها
مسابقات و طرح های مذهبی
زندگی نامه حضرت ابالفضل (ع)
ضیافت اندیشه 1389
قرار بود بریم ،ولی موندیم !

ذکر ایام هفته


لینکهای روزانه
گل نرگس...مهدی فاطمه ! [806]
[آرشیو(1)]

لینک دوستان

وبلاگ گروهی فصل انتظار
دست خط ...
لبگزه
شلمچه
حضور نور
مسجد ولیعصر (عج) کنگان
نجوای شبانه
پاک دیده
چفیه
آسمان سرخ
حرف دل
مجنون صفت
نیار یعنی آرزو
سحرخیز مدینه کی می آیی ؟
نوشابه ای با طعم بهائیت
خدای شاپرک ها
کمان نیوز
او خواهد آمد...
حدیث نفس
حجاب غیبت
حس غریب
*دفاع مقدس*
حریم یاس
مزار شهدا
منتظر کوچک
وب نوشته های حاج محمد
حدیث دل
تا کرببلا هست زمین را عشق است
دل نوشته های دو دختر شهید
گذر اقاقیا
عکس بان
ذهن نوشت
منتظر قائم آل محمد
زیباترین شکیب
چادر خاکی
من از دیار حبیب م
وادی
آوینار
الهی من لی غیرک ...
احسان پسر خوب مامان و بابا


موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
دکتر سراج و جلسه دیروز صبح ... - گل نرگس ... مهدی فاطمه


لوگوی دوستان




آمار بازدید
بازدید کل :998530
بازدید امروز : 21
بازدید دیروز :153
 RSS 

هوالرحیم

سلام ، نمیدانم چه بگویم و چه بنویسم !؟ فقط میدانم که دلم گرفته و باید بنویسم ، پس هرچه بادا باد ...

دیروز صبح ساعت 7 با دکتر سراج (مسئول بسیج دانشجویی کشور) جلسه داشتیم ، مسئولین بسیج و شوراهای بسیج دانشجویی هم بودند ، دکتر سراج که صحبت کردند ، خیلی احساس حقارت می کردم ... میگفتند بسیجی باید چنین باشد و چنان ! میگفتند بسیجی های زمان جنگ هم سن ما و شاید کمتر بودند اما لحظه ای بیکار نبودند ! اما ما کجای کار بودیم ؟؟ فقط نالیدیم از کمبود بودجه و امکانات و امثالهم ! از اینکه ما دانشجوی بسیجی هستیم نه بسیجی دانشجو !! (که البته وضع درسی بسیاری از ما گویای این امر خطیر بود و هست !!!)

خیلی حرف ها داشتم که قرار بود بزنم اما منصرف شدم چون حرفهای من شاید یک جورهایی با همه فرق می کرد و حوصله حاشیه سازی های طبیعی !! بسیج و البته بسیجیانش را نداشتم !

میخواستم بگویم دکتر راست می گویند چون برای همه چیز اعم از چت و کلوب گردی و نت و گردش و تفریح و ... وقت داریم اما وقت نداریم که حتی به آرمان های خودمان جامه عمل بپوشانیم و شاید نمی توانیم و کاسه کوزه هایش را بر سر ایراد مسئولین و چارچوبهای ناحیه و کمبود بودجه می گذاریم !

عده ای از نداشتن ماشین برای برگزاری جلساتشان گله داشتند !! یادم آمد که اگر باکری و همت و زین الدین هم بودند بازهم گله از نبود چنین امکاناتی داشتند ؟!؟ آیا زمان آن ها هم حرف از این کمبودها بود ؟ آیا این امکانات در تلاش آن ها برای حل مسائل و نتیجه عملیات ها دخیل بود ؟!؟!  تازه این دوستان یادشان رفت که پایگاه هایی هستند که بودجه هایشان نصف اینان است اما فعالیتشان شاید نه در حد این حوزه ها اما به نسبت بودجه ها ، بسیار زیاد است !

و البته همیشه با مقایسه کار را می سنجند و مقایسه ای در تعداد دانشجویان شرکت کننده در برنامه های مختلف بسیج از پایگاه ها و حوزه ها گویای همه چیز هست ! ده ها و شاید صدها برابر بودجه و صد ها برابر دانشجو ، اما تعدادها شرکت کننده ها مساوی و گاها کمتر !

نمی دانم قصه مظلومیت نام بسیج  که به دست امثال من افتاده است تا کی ادامه خواهد یافت ؟! نمی دانم تا کی اهمال کاری های خودمان را به گردن بودجه و مسئولین و ... خواهیم انداخت ! (البته به هیچ وجه این به معنی بی تقصیر بودن مسئولین نیست ! )

نمی دانم ! فقط می گویم ای کاش واقعا ما هم بسیجی بودیم ...یک بسیجی تمام عیار مثل علی (علیه السلام ) ...

یا علی و یا حق

 



نویسنده » نرگس » ساعت 2:40 صبح روز سه شنبه 88 آذر 3