هوالحی
اون روز که تبلیغ طرح بزرگ «ضیافت اندیشه» رو دیدم ، باورم نمیشد طرح به این بزرگی باشه و منو هم اینجور درگیر کنه ...از صبح تا شب ! بصورت شبانه روزی !
با چند تا از رفقا ثبت نام کردیم و همش با هم در موردش بحث می کردیم و منتظر بودیم طرح شروع شه ببینیم چه خبره !
چند روز بعد ثبت نام هم ، لطف کردن و ما رو جزء عوامل اجرایی این طرح نوشتند و سختی کار چندبرابر شد ! بقول یکی از دوستای مخلصم (که همیشه حسرت اخلاصشو میخورم ) فرصت خدمت پیدا کرده بودیم ...
اما روزه گرفتن توی گرمای تابستون خودش به تنهایی ما رو می ترسوند ؛ حالا قرار بود به غیر از روزه سرکار بریم ،توی این گرما سر کلاس های طرح بریم و از همه مهم تر کارهای اجرایی قبل و در حین طرح رو با دوستان انجام بدیم ...
قبل شروع طرح مشغول کار شدیم ، یکی خط می نوشت ، یکی تزئینات درست می کرد ، یکی جمله ها و دعاهای قشنگ گلچین می کرد ، یکی داربست می بست ، چندنفر کارت های تغذیه افطار و سحر رو آماده می کردند ، چند نفر برنامه ی کلاس ها رو هماهنگ می کردند ، یکی دیگه مشغول هماهنگ کردن و دعوت از سخنران ،یکی طراحی ، تایپ،تکثیر ، فضاسازی و ....
خلاصه هر کی یه جور مشغول بود ...اونم با زبون روزه ...وقتی همه از خستگی و ضعف یه گوشه روی زمین می نشستند (یا بهتره بگم می افتادند !) فقط یه چیز ما رو شاد میکرد ...اونم ان شا الله شادی دل امام زمان و مقام معظم رهبری بود ...
و اینکه خدا داره ما رو می بینه ... و دیگه اینکه یه مهمون هایی در راه بودن که لبخندشون و حتی اشکشون بیمه ی زندگی ما میشد ...
با این طرح خدای مهربون بهمون ثابت کرد وقتی پای عشق در میون باشه همه چیز قابل تحمل که میشه هیچی ، باهاش صفا هم می کنی ....اصلا زنده ت میکنه ...روحتو ...دلتو ...وجودتو ...
خدایا ازت خیلی ممنونم که فرصت خدمت توی این ماه رو بهمون دادی ...
این فضاسازی اولیه طرح ضیافت اندیشه در دانشگاه رازی استان کرمانشاه است .
فعلا یا علی و یا حق