به نام خدایی که رضا ، راضی به رضای اوست و خدا راضی به رضای رضایش...
دوباره میلاد امام رئوف شده و دل پر میکشه به صحن و سرای باصفاش
واسه ایوون طلاش ... واسه کاسه های پر از زمزم سقاخونه ش
چراغونی های مختلف و قشنگ صحن های نورانی حرمش
خادما و مراسم جارو کشیدن تو صحن ها و رواق ها ...واسه کبوترای حرم ...
واسه اینکه دست ارادت به سینه بذاری و بگی سلام امام مهربونم...
واسه اینکه توی حال خودت باشی و یهو یکی از خادما یه گل خوشگل روز تولد آقا بهت هدیه بده
گلبارون حرم ...مراسم های شب میلاد ...شیرینی های تولد آقا که درب حرم پخش میکنن
قطره اشکایی که از سر شوق روبروی پنجره فولاد جاری میشن ...
امشب پر از یاد رضای رئوفم ...یا امام رضا خیلی دوستت دارم ...تولدت مبارک ...
***********************************
پ.ن.1 : واسه همه ی این چندسالی که روز تولدت توی خونه ت راهم دادی ممنونم امام رضای عزیزم
پ.ن.2 : داداش رحیم جای خالیت هنوزم حس میشه ...هیچی نبودنت رو تسکین نمیده ...
پ.ن.3 : ان شا الله چند ساعت دیگه راهی حرم امام رئوفم ،اگر بپذیرند دعاگوی همه دوستان خواهم بود .
پ.ن.4 : نوای وبلاگ رو خیلی دوست دارم ...خیلی ...(کفتر ایوون طلاتم ...یه عمریه که مبتلاتم ... )
پ.ن.5 : یا علی و یا حق / التماس دعای فرج و دعای خیر
نویسنده » نرگس » ساعت 4:33 صبح روز
شنبه 89 مهر 24
به نام آرامش دهنده ی قلب ها و جان ها
نصفه شبه و همه خوابیدن ، روزای آخر ماه رمضونه و دل من به وسعت تموم آسمونا و زمین گرفته ... داشتم دنبال یه مداحی میگشتم که یکدفعه بدون اینکه بخوام دستم خورد روی یکی از مداحی ها و پخش شد ...
خیلی آشنا بود ...اسم امام رضا که اومد یهو دلم لرزید و بی اختیار صورتم خیس شد ...
روی لوح دلم حق نوشته ...عشق تو بهترین سرنوشته ...بخدا اهل دل خوب می دونن ...حرمت قشنگتر از بهشته ...کفتر ایوون طلاتم ...یه عمریه که مبتلاتم ...مشتری درد و بلاتم ...مولا مولا مولا ...
آخه امام رضا قربون مهربونیت برم هنوزم حواست به این دل سیاه هست ؟؟؟ ......
هنوزم منو یادته مهربون ؟؟ هنوز ازم نا امید نشدی ؟؟ هنوزم هوامو داری ؟؟؟.......
چقدر توی گوشه گوشه ی حرمت با این مداحی صفا کردم و اشک ریختم ...چقدر حاجت ها باهاش گرفتم ...
چقدر این تیکه «کفتر ایوون طلاتم ....» رو تو حرمت تکرار کردم ؟؟
امام رضا دلت به چی این روسیاه خوشه که همش حواست بهش هست ؟؟.... این همه مهربونیت منو میکشه ...
گاهی دوست دارم فریاد بزنم که چرا اینقدر مهربونی ؟؟ چرا فراموشم نمیکنی ؟؟ چرا اینقدر محبت می کنی ؟؟
آقا جون به خدا شرمنده ام ...با همه اعضا و جوارحم ...با همه ی دم و بازدمم ...با همه ی نفس هام ...
تو در اوج بی نیازی صدام میزنی و دنبالم میای اما من در اوج نیاز ازت فراری ام ...
آقا جون این کنیزت خیلی بی مرامه ...خیلی عهدا باهات بسته و بازم شکسته ...خیلی شرمندته ...خیلی روسیاهه ...ولی بخدا توی عشق تو هنوز ثابت قدم مونده ...هنوزم دیوونه وار دوستت داره ...هنوزم اسمت دل سیاهشو میلرزونه ...هنوزم تو رو ارباب خودش میدونه ...اینو دلم و اشکام داره میگه آقا ...نیگام کن مولا ...
آقا جون دلم واست تنگ شده ...واسه اون ساعت هایی که فقط تو بودی و من ...واسه سقاخونه ت ...واسه زل زدن به گنبد طلات و سرازیر شدن اشکای عاشقی ...واسه گوهرشادت ...واسه دونه دونه ی صحن ها و رواق ها ...حتی واسه کفش داریات و خاک پای زائرات ....واسه گلدونای حرمت ...واسه فرش ها ...واسه هرچی تو رو یادم میاره و خونه ی قشنگتو ...آخ واسه بوی بهشت رضوی ...
بد کنیزی هستم آقا ولی هنوزم عاشقتم ...با ذره ذره ی وجودم ...
میدونم خودت هوامو داری اونم نه بخاطر من ، به خاطر بزرگی و لطفت ، ولی تو این وانفسای دنیا بازم هوامو داشته باش مولای رئوفم ...
*****************************
پ.ن.1 : شمس جمال علی بن موسی الرضا صلوات ...اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم .
پ.ن.2 : به شرط حیات و طلبیدن بزودی راهی حرم امام رئوف امام رضای مهربون هستم ...دعاگوی همه خواهم بود .
پ.ن.3 : شهید سید رحیم خمیس آبادی قبل شهادتش خیلی دلش هوای زیارت علی بن موسی الرضا کرده بود ...میخوام این بارم به نیت داداش رحیم برم زیارت امام رضا ...دعا کنید قبول کنن و قبول کنه .
پ.ن.4 : شادی روح همه ی شهدا صلوات .
پ.ن.5 : نوای وب «کفتر ایوون طلاتم ...» فوق العاده برام خاطره انگیزه و خیلی دوسش دارم ...
پ.ن.6: یا علی و یا حق /التماس دعا
نویسنده » نرگس » ساعت 4:11 صبح روز
چهارشنبه 89 شهریور 17