« هوالستار العیوب »
لحظه ی ورود دانشجویان به مسجد امام خمینی دانشگاه رازی - روز افتتاحیه طرح ضیافت اندیشه
داربستی که در همان ابتدای برنامه بر اثر باد افتاد و با آن همه شلوغی در آن لحظه هیچ کس آنجا نبود !
برای دیدن عکس ها کلیک کنید روی ادامه عکس ها ...
ادامه عکس ها ...
نویسنده » نرگس » ساعت 12:0 عصر روز
شنبه 89 شهریور 6
« هوالمحبوب العارفین »
بالاخره طرح شروع شد و بچه ها رسما وارد طرح بزرگ «ضیافت اندیشه» شدند تا رمضانی متفاوت با طعم دانشجویی رو حس کنند ...
برنامه ی کلاس ها اعلام شد و اون روز که گروه بندی ها و کلاس ها اعلام شد ، با توجه به حجم بالای شرکت کنندگان ، ازدحام و شلوغی به اوج خودش رسید ...
همه سوال داشتن و کلی علامت سوال توی ذهن همه نقش بسته بود که 4 واحد درسی از گروه معارف چطوری باید انتخاب بشه ؟ هزینه ش چطوریه ؟ امتحاناتش چطوره ؟ این جزوه و کتابی که بهمون دادین چقدرشو باید بخونیم ؟ میشه غیبت کنیم ؟ و....
سرسام گرفته بودیم اما تهش خوشحال بودیم از این همه انرژی دانشجوها ، اونم با زبون روزه ! و همت مضاعف ! (: دی )
کم کم همه ، گروه بندی ها رو پیدا کردن و رفتن سر کلاس ها ...خیلی دلم میخواست برم سر کلاس ها و توی پرسش و پاسخ های دانشجویی و مباحثه با اساتید شرکت داشته باشم ، یه خط در میون هم سعی می کردم برم اما اونقدر کارهای اجرایی زیاد بود و تعداد عوامل اجرایی کم ! که مجبور می شدم برم سر کارها .
شش تا درس قرار بود تدریس بشه که برای خواهران و برادران شامل : قرآن /نهج البلاغه /نظام سیاسی/جنگ نرم/مهارت های زندگی و یک درس اختصاصی برای خانم ها با عنوان فمینیسم و حقوق زنان و برای آقایان با عنوان جریان شناسی فکری .
یه سری هم فوق برنامه برای استفاده ی بیشتر از این ماه مبارک تدارک دیده بودند که :
فوق برنامه های شب شامل دعای کمیل/دعای توسل/محفل انس با قران کریم /سخنرانی /پاتوق(پرسش و پاسخ )/و ...
فوق برنامه های آمفی تئاتر که در سه گروه برگزار میشد :نقد فیلم/مشاوره مذهبی/گفت و گوهای آزاد /گروه هنری و ...
برنامه های تفریحی هم شامل استخر / مسابقات ورزش(فوتسال، دارت ،طناب کشی و ... ) بود .
از این مراسم ها فقط میتونستیم قوق برنامه های شب رو بریم و گه گداری هم نقد فیلم یا مشاوره مذهبی و بقیه ساعات دنبال کارها بودیم ، از مهر کردن کارت های ارزیاب دانشجویان - کارت امتیاز شرکت در مراسم ها برای قرعه کشی حج و کربلا و... - (که انصافا سخت ترین و خسته کننده ترین بخش بعد از پایان هر مراسم برای همه عوامل اجرایی و حتی دانشجویان بود )، تا پخش کردن 2000جلد قران و 2000جلد مفاتیح هدیه به دانشجویان ، برپایی نمایشگاه کتاب ، فضاسازی مراسم ها ،برگزاری و ثبت نام مسابقات ، ثبت نام اعتکاف دانشجویی پایان این طرح ، پذیرایی از این دانشجوهای بی صبر و خسته در فوق برنامه ها و...
حرف های زیادی دارم از این طرح و حس و حال قشنگش ... از یادواره ی شهدا و سخنرانی پرشور حاج حسین یکتا ؛ از دعای توسل با صفا کنار شهدای گمنام دانشگاه رازی ؛ از جشن بزرگ میلاد حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام ) ؛ از محفل های دلنشین انس با قرآن ؛ از نماز جماعت های با حال کنار شهدا یا مسجد امام خمینی دانشگاه رازی ؛ از شب نخوابی های خوابگاه ، از بحث ها ، خنده ها ، گریه ها و حتی دعواها و تلخی ها ....
پ.ن.1 : خدا عمری بده بازم می نویسم ... فعلا برامون دعا کتید چون فردا دو تا دیگه امتحان داریم و بنده هم اصلا سر کلاس نرفتم ! (امتحان ها برای گواهی شرکت در دوره است و اون 4 واحد درسی که شامل اونایی میشه که هنوز این واحدها رو پاس نکردن )
پ.ن.2 : شب های قدر نزدیکه ، از تک تک تون التماس دعای شدید دارم ، دعا کنید آدم شم دیگه ... از ما هم قبول کنن دعاگوی تک تک تون هستیم .
پ.ن.3 : خیلی خیلی دلم برای امام رضا تنگ شده ولی صد حیف که لایق نیستم .....................
پ.ن.4 : یا علی و یا حق
نویسنده » نرگس » ساعت 3:26 صبح روز
شنبه 89 شهریور 6
هوالحی
اون روز که تبلیغ طرح بزرگ «ضیافت اندیشه» رو دیدم ، باورم نمیشد طرح به این بزرگی باشه و منو هم اینجور درگیر کنه ...از صبح تا شب ! بصورت شبانه روزی !
با چند تا از رفقا ثبت نام کردیم و همش با هم در موردش بحث می کردیم و منتظر بودیم طرح شروع شه ببینیم چه خبره !
چند روز بعد ثبت نام هم ، لطف کردن و ما رو جزء عوامل اجرایی این طرح نوشتند و سختی کار چندبرابر شد ! بقول یکی از دوستای مخلصم (که همیشه حسرت اخلاصشو میخورم ) فرصت خدمت پیدا کرده بودیم ...
اما روزه گرفتن توی گرمای تابستون خودش به تنهایی ما رو می ترسوند ؛ حالا قرار بود به غیر از روزه سرکار بریم ،توی این گرما سر کلاس های طرح بریم و از همه مهم تر کارهای اجرایی قبل و در حین طرح رو با دوستان انجام بدیم ...
قبل شروع طرح مشغول کار شدیم ، یکی خط می نوشت ، یکی تزئینات درست می کرد ، یکی جمله ها و دعاهای قشنگ گلچین می کرد ، یکی داربست می بست ، چندنفر کارت های تغذیه افطار و سحر رو آماده می کردند ، چند نفر برنامه ی کلاس ها رو هماهنگ می کردند ، یکی دیگه مشغول هماهنگ کردن و دعوت از سخنران ،یکی طراحی ، تایپ،تکثیر ، فضاسازی و ....
خلاصه هر کی یه جور مشغول بود ...اونم با زبون روزه ...وقتی همه از خستگی و ضعف یه گوشه روی زمین می نشستند (یا بهتره بگم می افتادند !) فقط یه چیز ما رو شاد میکرد ...اونم ان شا الله شادی دل امام زمان و مقام معظم رهبری بود ...
و اینکه خدا داره ما رو می بینه ... و دیگه اینکه یه مهمون هایی در راه بودن که لبخندشون و حتی اشکشون بیمه ی زندگی ما میشد ...
با این طرح خدای مهربون بهمون ثابت کرد وقتی پای عشق در میون باشه همه چیز قابل تحمل که میشه هیچی ، باهاش صفا هم می کنی ....اصلا زنده ت میکنه ...روحتو ...دلتو ...وجودتو ...
خدایا ازت خیلی ممنونم که فرصت خدمت توی این ماه رو بهمون دادی ...
این فضاسازی اولیه طرح ضیافت اندیشه در دانشگاه رازی استان کرمانشاه است .
فعلا یا علی و یا حق
نویسنده » نرگس » ساعت 2:33 صبح روز
سه شنبه 89 شهریور 2