سفارش تبلیغ
صبا ویژن



مسجد - گل نرگس ... مهدی فاطمه






درباره نویسنده
مسجد - گل نرگس ... مهدی فاطمه
آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
کربلا و امام حسین (ع)
مشهد و امام رضا (ع)
سوریه و بی بی زینب (س)
سفرنامه جنوب و غرب
من و تو
دل نوشت ها
رمضان
نازنین زهرا
متفرقه
تقریبا سیاسی
سفر مقام معظم رهبری به کرمانشاه
سردار شهید مهدی زین الدین
شهید سید رحیم خمیس آبادی
مناسبت ها و مراسم ها
مسابقات و طرح های مذهبی
زندگی نامه حضرت ابالفضل (ع)
ضیافت اندیشه 1389
قرار بود بریم ،ولی موندیم !

ذکر ایام هفته


لینکهای روزانه
گل نرگس...مهدی فاطمه ! [806]
[آرشیو(1)]

لینک دوستان

وبلاگ گروهی فصل انتظار
دست خط ...
لبگزه
شلمچه
حضور نور
مسجد ولیعصر (عج) کنگان
نجوای شبانه
پاک دیده
چفیه
آسمان سرخ
حرف دل
مجنون صفت
نیار یعنی آرزو
سحرخیز مدینه کی می آیی ؟
نوشابه ای با طعم بهائیت
خدای شاپرک ها
کمان نیوز
او خواهد آمد...
حدیث نفس
حجاب غیبت
حس غریب
*دفاع مقدس*
حریم یاس
مزار شهدا
منتظر کوچک
وب نوشته های حاج محمد
حدیث دل
تا کرببلا هست زمین را عشق است
دل نوشته های دو دختر شهید
گذر اقاقیا
عکس بان
ذهن نوشت
منتظر قائم آل محمد
زیباترین شکیب
چادر خاکی
من از دیار حبیب م
وادی
آوینار
الهی من لی غیرک ...
احسان پسر خوب مامان و بابا


موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
مسجد - گل نرگس ... مهدی فاطمه


لوگوی دوستان




آمار بازدید
بازدید کل :998103
بازدید امروز : 287
بازدید دیروز :40
 RSS 

 « هوالعلی الاعلی »

 

روزی که با خبر شدم  ثبت نام اعتکاف رجب مسجد جامع گوهرشاد شروع شده ، طبق عادت هرساله به فکر ثبت نام افتادم اما اصلأ فکرشم نمیکردم که اسمم توی قرعه کشی در بیاد ...

اسم خودم و همسر رو نوشتم و بهش گفتم : میدونم اسمم درنمیاد ها ولی همیشه یه ذوقی دارم ! نمیدونم شاید دوست دارم حداقل آقا بدونه منم دلم اونجاست ...

یادمه به شوخی گفتم : حتی اگه بین دو نفر قرعه کشی بشه ، اسم من در نمیاد !

دو هفته بعد ، 8 صبح وقتی با صدای پیامک گوشیم از خواب بیدار شدم و پیامک : " سرکار خانم ..... ، شما در قرعه کشی اعتکاف مسجد جامع گوهرشاد پذیرفته شده اید ....  " را دیدم ، یقین پیدا کردم که اصلأ ربطی به قرعه کشی نداره !

خودش باید بخواد و حالا خواسته بود ...

کمتر از ده روز بود که از مشهد برگشته بودم و همسر هم مرخصی نداشت که منو ببره ، اما در نهایت ناباوری دوباره تموم مقدمات سفر ِ من ِ روسیاه از این فاصله 1400 کیلومتری تا مشهد مقدس جور شد ...

از پول گرفته تا هتل و همسفر و بلیط قطار و ...

تموم لحظاتی که از کرمانشاه به سمت مشهد راه افتادم تا حتی رسیدن به حرم و معتکف شدن و ... توی بهت مطلق بودم و به جرأ ت میتونم قسم بخورم که اون سه روز بهترین لحظات زندگیم تا پایان عمر خواهد بود ...

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پ.ن.1 : تا همیشه مدیون الطاف خدای مهربون و امام رضای رئوف (ع) خواهم بود ... تا همیشه ...

پ.ن.2 : دیدن گنبد از پشت این درب و از این زاویه ، از اون تجربه های ناب این سه روز بندگی و معتکف شدن در حرم بود ...

پ.ن.3 : خداروشاکرم که من رو از مسلمین و شیعیان قرار داد تا بتونم از این لحظات معنوی بهره ببرم .

پ.ن.4 : این متن در همان زمان نوشته شد اما موفق به پست آن نشدم . خیلی التماس دعا / یا علی مدد

اعتکاف مسجد گوهرشاد



نویسنده » نرگس » ساعت 3:35 صبح روز چهارشنبه 93 خرداد 21

به نام او که یادش آرامش دهنده جان هاست

سلام به همه دوستان عزیز
دوباره ماه پربرکت و دوست داشتنی رجب اومد و دوباره ایام اعتکاف شد …
دوباره اعتکاف شروع شد و اون خلوت دوست داشتنی با خدای مهربون …
دوباره تکرار اون روزای خوب و به یاد موندنی تو مسجد جامع …
دوباره تکرار طنین انداز شدن صدای العفو ها در فضای سبز و نورانی مسجد …
دوباره خادم المعتکف شدن و افتخار خادمی میهمانان اختصاصی خدا …
برای من و همه بچه های خادم ، اعتکاف سه روز نیست بلکه تقریبا چند ماهه ، حدود یکماهه کارهای اعتکاف به صورت رسمی شروع شده و این هفته اخیر همه درگیر شدیم …امروز وقتی به جمع بچه ها نگاه می کردم ،خیلی احساس خوبی بهم دست میداد ، شاید کسی ندونه که یه اعتکاف سه روزه چقدر وقت و انرژی و زحمت داره ، چقدر هزینه صرف میشه ، چقدر …

امروز هر طرف رو نیگا میکردی همه مشغول کار بودند ، چند نفر رزق ها رو درست میکردن ، چند نفر زرشک و لوبیا و … پاک میکردن ، یه تعداد پک های فرهنگی رو بسته بندی می کردند ، یه عده خطاطی می کردند ، چند نفر تایپ میکردند ، چند نفر مشغول طراحی فرم ها و سوالات مسابقه بودند ، یه تعداد برنامه های فرهنگی رو هماهنگ میکردند ، یکی یونولیت ها رو برش میزد ، یکی روبان برای تزئین کارت های ختم قرآن و ختم صلوات درست میکرد و….

از اون طرف هم توی مسجد یه عده فضای مسجد رو آماده میکردند ، یه تعداد کامپیوتر و پروژکتور و سیستم صوتی و… رو نصب می کردند ، چند تا از بچه ها کلمن های آب و فلاکس های بزرگ چایی رو از ماشین ها خالی می کردند ، چندتاشون مشغول آماده کردن راهرو و فضای استقبال بودند و…

آقایون هم که مشغول هماهنگی امنیت مسجد ، آماده کردن آشپزخونه (که دست خودشونه ) ، آماده کردن بی سیم ها ، جابجایی وسایل سنگینی  که خادمین خانوم برای مسجد و کارها احتیاج داشتند ، هماهنگی سخنران ها، مداح ها و …بودند …

خلاصه همه به یک نحوی درگیر کارها بودند ، و در این میان فقط یک چیز موج میزد و آن هم عشق بود …
عشق به خدا ، عشق به ائمه ، عشق به حضرت صاحب ، عشق به نوکری میهمانان خدا در خانه اش و عشق به همه خوبی ها …

دعا کنید که از هممون قبول باشه و ان شا الله (هرچند اندک ) موجب شادی و تعجیل در فرج حضرت صاحب العصر و الزمان شده باشد …دعا کنید آقا مهر تایید به نوکری ما بزنند و دعا کنید که مهمونای خدا از نوکرهای خودشون راضی باشن و بیشترین بهره رو از این فضای معنوی ببرند .

                         

پ.ن 1: تعجیل در فرج آقا امام زمان 5 صلوات بفرستید .
پ.ن 2: دعا و استغاثه برای فرج آقامون رو تو این روزای خوب و پربرکت و این ایام ناب فراموش نفرمایید.
پ.ن 3: هرکس اعتکاف رفت ما رو هم از دعای خیرش محروم نکنه .
پ.ن 4: امروز ساعت 9 صبح رسما اعتکاف برای ما شروع میشه پس تا بعد اعتکاف خدانگهدار . 

حرف آخر : میلاد باسعادت مولامون حضرت علی (ع) رو به همتون تبریک میگم و به همه پدرهای خوب دنیا خصوصا پدر دوست داشتنی و مهربون خودم ، روز پدر رو تبریک میگم . (پدرخوبم دوستت دارم ) 

خیلی التماس دعا – یا علی و یا حق



نویسنده » نرگس » ساعت 1:44 صبح روز یکشنبه 88 تیر 14