پوشه مداحی را باز می کنم و صدای ملاباسم کربلایی فضای خانه را پر می کند ...
از زبان امام حسین (ع) می خواند و دوباره دلم به تپش می افتد...
تِزورونی اَعاهِـدکُم ... به زیارت من میآیید، با شما عهد میبندم
تِـعِـرفـونی شَفیـعْ اِلکُم ... میدانید که من شفیع شمایم
أسامیـکُم اَسَـجِّـلْـهِه أسامیکُم ... اسامیتان را ثبت میکنم
هَلِه بیکُم یا زِوّاری هَلِه بیکُم ... خوش آمدید ای زائران من خوش آمدید
وَ حَـگّ چَفِّ الکَفیل و الجود وَ الرّایه ... قسم به دستان ابالفضل و کرامت و پرچم او
أنا وْ عَبّاسْ وَیّاکُم یَا مَشّایه ... من و عباس با شماییم ای که با پای پیاده به سوی من میآیید
و .....
وقتی به اینجا می رسد ، دیگر بقیه ش را نمی شنوم ، قلبم می خواهد از حرکت بیاستد ...
حتی فکر اینکه در حرم راهم داده است هم خیلی لذت بخش و غیر قابل تصور است . اما تصور این یکی ، دیگر دنیایی دارد برای خودش ...
وقتی تصور میکنم آن لحظه ای که داشتم گام برمیداشتم به سمت حرم ......
یعنی ارباب دو عالم و حضرت علمدار با این بزرگواری به استقبال من ِ ناقابل آمده اند ... ؟!
خدایا دیگر چه میخواهم از تو ؟
دیگر بهشتت را میخواهم چکار ؟
دنیا و مافیهایش را می خواهم چکار ؟
بهشت من اینجاست ... درست همان لحظه ای که ارباب مرا با آن چشمان زیبایش ببیند ...
همان لحظه ای که به حساب بیایم ....
همان لحظه ای که اسمم را یادداشت کند ...
همان لحظه ای که ضامن شود شفیعم خواهد بود ...
خدایا بخاطر نعمت اهل بیت چگونه تو را شکر کنم ؟
افتخار شیعه بودنم را چگونه فریاد بکشم ؟
خدای خوبم بخاطر محبتی که از اهل بیت در دلم گذاشتی ، تا ابد شکرگذارت هستم ...
خدایا مرا ببخش به حق خوب ترین بندگانت ...بخاطر امام حسین از من بگذر ...
پ.ن.1 : خدایا بخاطر همه مهربانی ها و ستار العیوب بودنت تو را شکر و ... دوستت دارم .
پ.ن.2 : از آن معدود پست هایی بود که همه ش با اشک نوشته شد ...
پ.ن.3 : دلم زل زدن به ضریح قشنگت و فارغ شدن از همه ی دنیا را می خواهد ، تو را جان زینبت هوایم را داشته باش ...
پ.ن.4 : نوای وبلاگ همین شعر عربی و مداحی ملاباسم کربلایی است ...بشنوید و دعا کنید ...