سفارش تبلیغ
صبا ویژن



موسوی - گل نرگس ... مهدی فاطمه






درباره نویسنده
موسوی - گل نرگس ... مهدی فاطمه
آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
کربلا و امام حسین (ع)
مشهد و امام رضا (ع)
سوریه و بی بی زینب (س)
سفرنامه جنوب و غرب
من و تو
دل نوشت ها
رمضان
نازنین زهرا
متفرقه
تقریبا سیاسی
سفر مقام معظم رهبری به کرمانشاه
سردار شهید مهدی زین الدین
شهید سید رحیم خمیس آبادی
مناسبت ها و مراسم ها
مسابقات و طرح های مذهبی
زندگی نامه حضرت ابالفضل (ع)
ضیافت اندیشه 1389
قرار بود بریم ،ولی موندیم !

ذکر ایام هفته


لینکهای روزانه
گل نرگس...مهدی فاطمه ! [806]
[آرشیو(1)]

لینک دوستان

وبلاگ گروهی فصل انتظار
دست خط ...
لبگزه
شلمچه
حضور نور
مسجد ولیعصر (عج) کنگان
نجوای شبانه
پاک دیده
چفیه
آسمان سرخ
حرف دل
مجنون صفت
نیار یعنی آرزو
سحرخیز مدینه کی می آیی ؟
نوشابه ای با طعم بهائیت
خدای شاپرک ها
کمان نیوز
او خواهد آمد...
حدیث نفس
حجاب غیبت
حس غریب
*دفاع مقدس*
حریم یاس
مزار شهدا
منتظر کوچک
وب نوشته های حاج محمد
حدیث دل
تا کرببلا هست زمین را عشق است
دل نوشته های دو دختر شهید
گذر اقاقیا
عکس بان
ذهن نوشت
منتظر قائم آل محمد
زیباترین شکیب
چادر خاکی
من از دیار حبیب م
وادی
آوینار
الهی من لی غیرک ...
احسان پسر خوب مامان و بابا


موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
موسوی - گل نرگس ... مهدی فاطمه


لوگوی دوستان




آمار بازدید
بازدید کل :998233
بازدید امروز : 25
بازدید دیروز :392
 RSS 

بنام خدایی که شاهد است و شهدا را دوست دارد .

درد و دل با شهدا * نامه ای به شهید محسن آقا رضی*

برادرم سلام ...نمی دونم از کجا باید شروع کنم و از چی برات بنویسم ؟دلم پر از درد و دل ها و تنهایی هاست ،اما زیر هجوم کلمات ذهنم خالی شده...این بار اولی نیست که میخوام برای شهید نامه بنویسم ،اما اولین باره که اینقدر دل تنگم ...بغض گلوم رو فشرده و هوای ابری دلم میل باریدن داره ...نمی دونم چرا قلمم می لرزه ،شاید میخواد دل لرزونم رو همراهی کنه !!

برادرم ! مامن من توی این روزهای ابری فقط مزار شهداست و بس ! که اون هم میخوان ازم بگیرن !!
هیچ کس نمی دونه چه حالی دارم و به چی فکر می کنم ! بهم میگن دیوونه شدی ...نمی دونم چرا ؟! اما خودمم همین حس رو دارم ...حس می کنم شدم یه دیوونه به تموم معنا!اما دوسش دارم این دیوونگی رو ...دوسش دارم این سوختن رو ...دوست دارم زیر بار طعنه بودن رو !! 

آقا محسن،یادته اون روز آروم آروم به مزارت نزدیک شدم و زل زدم به عکست ؟! انگار داشتی باهام حرف می زدی !! یه لبخند ملیح روی لبات بود و من محو تماشا شده بودم .نمی دونی چه صفایی داشت وقتی سرم رو روی سنگ قبر سردت گذاشتم و آزاد از همه ی تعلقات و مادیات دنیا ،از ته دل و فقط برای دل خودم گریه کردم .فکر می کردم سرم رو روی پاهات گذاشته بودم و درد و دل می کردم و تو هم روی سرم دست می کشیدی و می خندیدی ...انگار واقعا دست تو روی سرم بود که اونقدر دلم آروم شد ...

کنار مزارت که خلوت خلوت بود ،یه دونه عود روشن کردم و روی قبرت گلاب ریختم ...آخ نمی دونی وقتی توی اون حالت نفس می کشیدم ،چقدر احساس خوبی داشتم !! کاش می شد هر چی رو که احساس می کردم برات بگم ،اما .... بگذریم .  

آقا محسن ؛داداشم ؛ دلم برای جنوب و غرب تنگ شده ...برای احساس یکی شدن با رمل های فکه ،برای گریه کردن از ته دل توی طلائیه ،برای بوی عطر و گلاب مناطق،برای در آغوش گرفتن قبر شهدای گمنام پاسگاه زید ،برای غروب دل تنگ شلمچه .....برای بریدن از دنیا در  ارتفاعات بازی دراز غریب ...برای تجربه عشق با شهدای غریب غرب ؛ برای پادگان ابوذر و اون حسینیه باصفاش !!برای ... داداش ! دلم حتی برای نفس کشیدن توی اون هوای پاک مناطق عملیاتی هم تنگ شده !!

داداشم ! نمی دونی یک سال انتظار چقدر سخته !! نمی دونی یک سال تموم ،همه ی غصه ها رو توی دل ریختن چقدر وحشتناکه !! هیچ وقت مثل من نبودی تا بدونی چی میگم !!به خدا تموم یک سال رو به امید اومدن به جنوب و غرب تحمل می کنم ...همه ی طعنه ها رو به جون می خرم به این امید که بیام و چند لحظه آزاد از همه چی ،سرم رو روی خاک پاک جبهه ها و جا قدم های شما بزارم و اشک بریزم تا دلم آروم شه !! کاش وصف اون لحظات رو می تونستم برات بنویسم ولی نمی تونم ....

داداشم ببخشید که خیلی حرف زدم و سرت رو درد آوردم ...ولی باور کن که اگه برای شما هم ننویسم ،توی این روزگار بی حضور مولا ،از غصه می میرم ...

داداش محسنم خیلی دوستت دارم .هوای ما زمینی ها هم داشته باش . به همه ی شهدا هم سلام من حقیر رو برسون.یا علی و التماس دعا

                                                                                      خواهر کوچیک تو ؛نرگس (مهناز)
 -----------------------------------------------------------------------------------------------------------
         یادش بخیر ..... :: تاریخ و مکان نوشتن نامه :21 بهمن 1386 - مزار شهدای کرمانشاه ::
                        نوای زیبا و دلتنگ در مورد شهدا »»» یه شهید یه پرچم عشق ...
                                                   یا علی و یا حق
 -----------------------------------------------------------------------------------------------------------
اضافه شده در روز 20/10/88 : 
چند روزه توی وبلاگ و به گوشیم هی پیام میاد که برید به مقام معظم رهبری رای بدید ، برید توی نظرسنجی بهترین رهبران ایرانی شرکت کنید و...
خداییش دوستان متوجه مضحک بودن این نظرسنجی نشدن ؟! از کی تا حالا ابوالحسن بنی صدر و تاج زاده و آقا سلطان و حامد اعرابی و ... شدن جزء رهبران ؟!؟! تازه جالبه موسوی اول شده ، مقام معظم رهبری دوم و امام خمینی چهاردهم !!!
 یادش به خیر یه موقعی حرف از داشتن بصیرت بود و ...
مردم عزیز ما آنچه شرح بلاغت بود در روز 9/10/88 گفتند ...
ازهمه دوستان ارزشی خواهش می کنم که این نظرسنجی مسخره رو  تحریم کنند...



نویسنده » نرگس » ساعت 4:40 عصر روز شنبه 88 دی 19

 « والله بصیر بالعباد »

بدون شرح !!!

اولین نوبت بنی صدر نسل خود را خوار کرد
هجده تیر دشمنی را خاتمی تکرار کرد 

این زمان هم میر حسین آمد به نام مدعی
دشمنی را با ولایت باز هم تکرار کرد 

هر سه تن از نسل ساداتند ولیکن بی ولی
دین احمد را نشاید از طمع انکار کرد 

دین فروشان را که با دشمن نمودند همرهی
د
یدی آخر حرمت خون شهیدان ، خوار کرد

بشنوید صدای خمینی کبیر را در نوای وبلاگ ...

یا علی و یا حق



نویسنده » نرگس » ساعت 8:8 عصر روز یکشنبه 88 آذر 22

..:: هوالرحمان ::.. 

به نظرم تصاویر خودش گویای همه چی هست !!!! 

چه استقبالی !!

مهدی کروبی بعد از حضور چند دقیقه ای در نمایشگاه از طبقه دوم مصلی خارج شد. کروبی در پی هجوم برخی افراد به سمت وی و پرتاب لنگه کفش به طرف او مجبور شد بدون عمامه مصلی را ترک کند.

 به هنگام ورود کروبی به نمایشگاه جمعی به صورت سازماندهی شده در اطراف وی حضور پیدا کرده و با شعارهای هماهنگ سعی داشتند جو نمایشگاه را به نفع این کاندیدای شکست خورده انتخابات اخیر رقم بزنند؛ اما وی چند قدم در نمایشگاه پیش نرفته بود که جمعیت حاضر در نمایشگاه در اطراف کروبی حلقه زده و شعارهای "مرگ بر منافق "، "مرگ بر ضد ولایت فقیه "، "کروبی دروغگو، پول جزایری کو "، "مرگ بر دیکتاتور "، "ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند " و "مرگ بر دروغگو " سر دادند تا وی متوجه شود که جو نمایشگاه به هیچ وجه مطلوب وی و همفکرانش نیست. 

از جمله نکات جالب در این غائله، استفاده مکرر برخی محافظان کروبی از شوک‌های الکتریکی علیه معترضان بود .برخی محافظان کروبی علنا مردم را به برخورد تهدید می‌کردند.
اما یکی از اتفاقاتی که به ندرت در حضور شخصیت‌های سیاسی کشور در مجامع عمومی به چشم می‌خورد، استفاده از سلاح‌های گرم است که حضور کروبی در نمایشگاه موجب شد این اتفاق نیز رخ دهد.
اما این شلیک هوایی نیز موجب پراکنده شدن جمعیت معترضان به کروبی نشد تا اینکه کروبی در نهایت با سوار شدن به خودروی خود نمایشگاه را ترک کرد و آرامش به نمایشگاه برگردانده شد. 
 

به امید پاک شدن ایران عزیز از حضور منافقانی چون موسوی و کروبی و خاتمی و امثالهم !!!

 

خیلی التماس دعا - یا علی و یا حق



نویسنده » نرگس » ساعت 10:43 عصر روز جمعه 88 آبان 1