سفارش تبلیغ
صبا ویژن



به بهانه سالروز تولدم ... - گل نرگس ... مهدی فاطمه






درباره نویسنده
به بهانه سالروز تولدم ... - گل نرگس ... مهدی فاطمه
آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
کربلا و امام حسین (ع)
مشهد و امام رضا (ع)
سوریه و بی بی زینب (س)
سفرنامه جنوب و غرب
من و تو
دل نوشت ها
رمضان
نازنین زهرا
متفرقه
تقریبا سیاسی
سفر مقام معظم رهبری به کرمانشاه
سردار شهید مهدی زین الدین
شهید سید رحیم خمیس آبادی
مناسبت ها و مراسم ها
مسابقات و طرح های مذهبی
زندگی نامه حضرت ابالفضل (ع)
ضیافت اندیشه 1389
قرار بود بریم ،ولی موندیم !

ذکر ایام هفته


لینکهای روزانه
گل نرگس...مهدی فاطمه ! [806]
[آرشیو(1)]

لینک دوستان

وبلاگ گروهی فصل انتظار
دست خط ...
لبگزه
شلمچه
حضور نور
مسجد ولیعصر (عج) کنگان
نجوای شبانه
پاک دیده
چفیه
آسمان سرخ
حرف دل
مجنون صفت
نیار یعنی آرزو
سحرخیز مدینه کی می آیی ؟
نوشابه ای با طعم بهائیت
خدای شاپرک ها
کمان نیوز
او خواهد آمد...
حدیث نفس
حجاب غیبت
حس غریب
*دفاع مقدس*
حریم یاس
مزار شهدا
منتظر کوچک
وب نوشته های حاج محمد
حدیث دل
تا کرببلا هست زمین را عشق است
دل نوشته های دو دختر شهید
گذر اقاقیا
عکس بان
ذهن نوشت
منتظر قائم آل محمد
زیباترین شکیب
چادر خاکی
من از دیار حبیب م
وادی
آوینار
الهی من لی غیرک ...
احسان پسر خوب مامان و بابا


موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
به بهانه سالروز تولدم ... - گل نرگس ... مهدی فاطمه


لوگوی دوستان




آمار بازدید
بازدید کل :989161
بازدید امروز : 79
بازدید دیروز :118
 RSS 

به نام خدایی که به من زندگی بخشید

19 سال از اون روزی که خدا روح خودش رو در من دمید ،گذشت...19 بهار رو یکی یکی پشت سر گذاشتم ،19 بار کیک تولدم رو فوت کردم و همه برام دست زدن ،19 سال روز تولدم هدیه های زیادی از خونواده و دوست و آشنا و... گرفتم ! یا نه ...
بهتره اینطوری بگم ...19 ساله نفس می کشم اما یکبار هم عطر حضور مولام رو درک نکردم .... 19ساله زندگی می کنم و هنوز آقامو ندیدم ...اصلا دیدن هیچی ،هنوز آقا رو نشناختم ،هنوز معرفت به حضور ایشون پیدا نکردم .... 19ساله یه کاری نکردم که آقام رو راضی کنه ...19 ساله که اسم خودم رو گذاشتم شیعه مولا علی (ع) اما هنوز نفهمیدم شیعه یعنی چی ؟؟ اصلا شیعه چه وظیفه ای داره !!؟؟

 هرسال روز تولدم خیلی خوشحال بودم اما امسال یه حس متفاوت با همیشه دارم ....

خیلی دل تنگم ...نمی دونم چرا ! اما می دونم دیگه این هدیه ها و تبریک های خونواده و دوستان منو خوشحال نمیکنه ...میخوام یه بار هم که شده از آقام هدیه بگیرم ....میخوام یه بار هم که شده آقا منو از پیروان و شیعیان خودش بدونه ،میخوام یه بار هم که شده آقا روز تولدم لبخند بزنه ،نه اینکه از بودن من به عنوان شیعه خدای نکرده احساس ناراحتی و غصه کنه ....دلم می خواست آقا....

بی اختیار پنجره های اتاقم رو باز می کنم و یه نفس می کشم ،همیشه این هوای بهاری دل تنگم می کنه .... اشک توی چشمام جمع میشه و روی گونه هام می غلطه ....دلم برای مولام تنگ شده ...خدایا چقدر این حس دل تنگی رو دوست دارم ....

مهدی جانم!مولا جان! گل نرگس!دوستت دارم ...دلم برات تنگ شده آقا...کی میشه بیای ؟!

میخوام توی این روز به مولام قول بدم آدم بشم ...میخوام کاری کنم که آقام لبخند بزنه ...میخوام دوباره تجدید عهد کنم ...دلم هوای جمکران رو کرده اما سعادت ندارم اونجا باشم ...راهی مزار شهدا میشم ....میخوام یه بار دیگه از شهدا مدد بگیرم و ازشون بخوام دعا کنند که مثل خودشون پاک بشم ،مثل خودشون شیعه واقعی باشم و مثل خودشون در رکاب امامم شهید بشم ...

امروز حس عجیبی دارم !! پر از یاد مهدی(عج) ام و دل تنگش! بیشتر از همیشه حسش می کنم و چقدر این احساس رو دوست دارم !!دعای عهد کنار مزار شهدا چه حالی به آدم میده !!

حرف های آخر»» 1. اللهم اجعلنی من انصاره و اعوانه ...آمین.
                         2. الها دوستت دارم .ممنونم که بهم فرصت زندگی و جبران خطا دادی .
                         3. خیلی دعام کنید .التماس دعای فرج .یا علی و یا حق



نویسنده » نرگس » ساعت 1:29 عصر روز چهارشنبه 87 اردیبهشت 4