سفارش تبلیغ
صبا ویژن



از خدا میخوام که بهم معرفت عنایت کنه و تموم ... - گل نرگس ... مهدی فاطمه






درباره نویسنده
از خدا میخوام که بهم معرفت عنایت کنه و تموم ... - گل نرگس ... مهدی فاطمه
آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
کربلا و امام حسین (ع)
مشهد و امام رضا (ع)
سوریه و بی بی زینب (س)
سفرنامه جنوب و غرب
من و تو
دل نوشت ها
رمضان
نازنین زهرا
متفرقه
تقریبا سیاسی
سفر مقام معظم رهبری به کرمانشاه
سردار شهید مهدی زین الدین
شهید سید رحیم خمیس آبادی
مناسبت ها و مراسم ها
مسابقات و طرح های مذهبی
زندگی نامه حضرت ابالفضل (ع)
ضیافت اندیشه 1389
قرار بود بریم ،ولی موندیم !

ذکر ایام هفته


لینکهای روزانه
گل نرگس...مهدی فاطمه ! [806]
[آرشیو(1)]

لینک دوستان

وبلاگ گروهی فصل انتظار
دست خط ...
لبگزه
شلمچه
حضور نور
مسجد ولیعصر (عج) کنگان
نجوای شبانه
پاک دیده
چفیه
آسمان سرخ
حرف دل
مجنون صفت
نیار یعنی آرزو
سحرخیز مدینه کی می آیی ؟
نوشابه ای با طعم بهائیت
خدای شاپرک ها
کمان نیوز
او خواهد آمد...
حدیث نفس
حجاب غیبت
حس غریب
*دفاع مقدس*
حریم یاس
مزار شهدا
منتظر کوچک
وب نوشته های حاج محمد
حدیث دل
تا کرببلا هست زمین را عشق است
دل نوشته های دو دختر شهید
گذر اقاقیا
عکس بان
ذهن نوشت
منتظر قائم آل محمد
زیباترین شکیب
چادر خاکی
من از دیار حبیب م
وادی
آوینار
الهی من لی غیرک ...
احسان پسر خوب مامان و بابا


موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
از خدا میخوام که بهم معرفت عنایت کنه و تموم ... - گل نرگس ... مهدی فاطمه


لوگوی دوستان




آمار بازدید
بازدید کل :990190
بازدید امروز : 69
بازدید دیروز :60
 RSS 

هوالحق

سلام به همه منتظران عزیز ...خوبید ان شا الله ؟؟ درسته که دیر اومدم ولی باور کنید زودتر از این هم نمیتونستم بیام ...
چقدر دلم برای وبلاگم و دوستای نتی تنگ شده بود اما امان از گرفتاری ها که آخرش دامن ما هم گرفت !
توی این چند وقته اتفاقات ریز و درشت زیادی پیش اومد که چون ایمانم ضعیف بود اوضاع روحیم حسابی ریخت به هم ... !!
ولی به لطف خدا بازم سرحال شدم و اومدم دنبال علائقم که مدتی ازشون دور بودم ...
قرار بود در مورد غرب ،شهید امینی و ... بنویسم و می نویسم... اما ان شا الله پست بعدی ...
فعلا میخوام یه قضیه ای رو بنویسم که سه روزه ذهنم رو حسابی درگیر خودش کرده ... 

روز جمعه خیلی دلم گرفته بود ،با خونواده رفتیم بیرون ... رفتیم پارک کوهستان ...اونایی که کرمانشاهی هستن یا کرمانشاه رو دیدن میدونن که مزیت  پارک کوهستان به چیه ؟!‏ به اینکه اون بالای پارک پنج تا نگین (شهید گمنام ) رو در آغوش گرفته ...
نمی دونم چه سری دارن این شهدا که هیچ کی رو رد نمی کنن ...خیلی ها ازشون حاجت گرفتن ...
به هر ترتیب منم اون شب رفتم بالا ...نور سبزی که اون بالا رو روشن کرده بود ...سنگ فرش هایی که تو رو یاد حیاط حرم امام رضا (ع) مینداخت و شهری که از اون بالا اونقدر کوچیک شده بود که فقط چراغ ها رو میدی و تموم ... این فضا با دل گرفته ی من .....
یه مداحی گذاشته بودم و سرم رو روی یکی از قبرها گذاشتم .... « امام رضا کم ما و کرمت ...فدای جاروکشای حرمت ...»
توی همین حال یه آقا پسر اومد بالا که تا بمیرم حرفها و حرکاتش یادم نمیره ...
یه تیپ آنچنانی زده بود (یه بلوز و شلوار تنگ مشکی ،موهای .... ، دستبند و گردنبند بلند و.....) ......
وقتی رسید ، تا چند لحظه همه نگاش می کردند ، اما وقتی زانو زد و عرض ادب کرد به شهدا و  اشک تو چشاش جمع  شد .......................
اومد نزدیک مزارها  ،زیر لب یه ذکری  می گفت و قبرها رو یکی یکی شست ... بعدش رو به پدرم گفت : حاجی اینا (شهدا ) خیلی
حاجت میدن ... حتما ازشون بخواید ..... چهارساله هرشب میام کنارشون و.........
شاید هیچ کس حال منو درک نکنه که اون لحظه چقدر از خودم بدم اومد و چقدر به حال اون پسر غبطه خوردم ....
شاید اگه اشک نبود ، از شدت غصه دق می کردم اون شب ....

از خدا میخوام که بهم معرفت عنایت کنه و تموم ...
خیلی التماس دعا ...یا علی و یا حق



نویسنده » نرگس » ساعت 10:41 صبح روز دوشنبه 87 مرداد 7