صبح جمعه ست و تلویزیون روشنه ؛ صدای دعا خوندن مداح تو خونه می پیچه ...
بی اختیار با بعضی از فرازهای دعای ندبه ، اشکام جاری میشه و یه دنیا دلتنگی میریزه توی قلبم ...
یاد جمکران می افتم و اون روزای خوبی که با دوستام جلسه هفتگی آل یاسین داشتیم و ...
یه حال خوشی پیدا کردم ؛ یهو ازم میپرسه : بنظرت امام زمان (عج) شما رو دوست داره یا شما ایشون رو ؟
با گریه میگم : حتی اگه دوستم نداشته باشه ، من که دوسش دارم ...
میگه : اول آقا شما رو دوست داشته و داره ، بعد به شما اجازه دادن که ایشون رو دوست داشته باشی ...
بی اختیار بغضم میترکه ... راست میگه ...
اگه آقا هوای شیعه هاشون رو نداشتن؛ اگه ما رو دوست نداشتن ؛ چه بلاها که بر سرمون نازل نمیشد ...؟!
اگه خودشون دعا نمیکردن که خدا از گناهان شیعیان شون بگذرن ،اینقدر جسارت بر گناه پیدا نمیکردیم که ...
---------------------------------------------------------------------
پ.ن.1 : خیلی دوست تون دارم آقای غریبم :( همین تنها دارایی منه ؛ خودت حفظش کن و روز به روز بیشتر ...
پ.ن.2 : دارم میرم سر مزار (پسر عمه ی شهیدم ، سید رحیم ) ؛ خیلی دلتنگش هستم و کلی حرف دارم باهاش :(
پ.ن.3 : نوای وبلاگ و این تیکه ش : " ندیدم غریبی به تنهایی تو ... "
پ.ن.4 : خدایا ما رو عاقبت به خیر از دنیا ببر ... / التماس دعا / یا علی مدد