امروز خیلی دل تنگم ارباب ...
دلتنگ ضریح و نورهای سبز و قرمزش ...
آن پرچم سرخ که با وزش باد دل زائرها را هم این و آن سو می برد ...
آن لیوان کوچک استیل حیاط حرم و آبش که زمزم هم به پای طعم شیرینش نمی رسد ...
بین الحرمین و نخل های بلند و سبزش ...
کف العباس و علقمه ای که یادآور وفاداری عباس است و بس ...
خیمه گاه و آن خیمه ی بلند که رویش نوشته بود : خیمة العباس ...
ورودی ها و کفشداری های حرم ابالفضل(ع) که روی پرده هایش نوشته بود " عتبة العباسیة المقدسة "
تسبیح ها و مهرهای تربت که رویش به خط درشت نوشته بود : "تربتة الحسین علیه السلام "
زیارت نامه های عربی ؛ اذن دخول خواندن عرب ها با صدای بلند و چشمان خیس ...
شمعدانی ها و لاله های درب حرم ارباب و علمدار... حتی دلتنگ شنیدن اذان حرم ...
----------------------------------------------------------------
پ.ن: از آخرین دیدار ضریحت دو سال و چند ماه می گذرد مولای من ؛ نمیخواهی دوباره اذن پابوسی بدهی ؟
نویسنده » نرگس » ساعت 8:4 عصر روز
سه شنبه 91 اردیبهشت 12
وقتی اسم کربلا میاد ناخودآگاه دل آدم پر غصه و دلتنگی میشه
حالا وقتی مسافر کربلا داشته باشی این دلتنگی بیشتر میشه
و هر چی این مسافر بیشتر بهت نزدیک باشه ، آه و حسرتت بیشتر ...
به اندازه خود کربلا دلتنگ کربلام ...
دلتنگ رقص اون پرچم سرخ روی گنبد ، قدم زدن تو بین الحرمین
دلتنگ کبوترهای حرم ...
شیش گوشه ، خیمه گاه ، علقمه ، کف العباس و ...
ارباب دلم خیلی تنگته ...
.................................................................................
پ.ن.1 : خیلی التماس دعا / یا علی و یا حق
نویسنده » نرگس » ساعت 9:59 عصر روز
دوشنبه 90 دی 19
به نام او که الطاف بی دریغش را نتوان شماره کرد ...
با روضه حسین نفس تازه می کنم
وقتی هوای شهر نفس گیر میشود
.....................................................
روضه ها را که میشنوم تصاویر سفر کربلا یک به یک جلوی چشمانم می آید ؛
خیمه گاه ؛ اولین و بلندترین خیمه که رویش نوشته بود " خیمه العباس "...
تل زینبیه که فاصله ش تا حرم ارباب بی کفن اندکی بود ...
بین الحرمین و تصور بی بی زینب و غم های بی شمارش در آنجا...
کربلا و طفلی سه ساله ...کربلا و گوشواره ...
کربلا و تشنگی ...کربلا و مشک پاره ...کربلا و آتش خیمه ها ...کربلا و ...
هیچ کدام به اندازه دوری کف العباس تا علقمه دلم را نسوزاند ...
.............................................................................................................
پ.ن.1 : امسال محرم را طور دیگری آغاز کرده ام ،در حرم مولای مهربانی ها حضرت علی بن موسی الرضا اذن ورود به محرم را گرفتم و برای اولین بار بعد از این همه سال حرم را خلوت یافتم و به کنار ضریح رفتم ...
هنوز حلاوت حضور در حرم با صفایش و شیرینی دست کشیدن به سردی شبکه های ضریحش در جان و دلم هست ...لذتش مداوم باد .
پ.ن.2 : جای خالی برادر شهیدم " سید رحیم خمیس آبادی " این روزها بیشتر پیداست ...هنوز صدای زیارت عاشورا خواندنش در گوشم می پیچد ...هنوز صدای مداحی ها و ناله هایش می آید انگار ...دلم برایش تنگ شده ...شادی روحش صلوات ؛
پ.ن.3 :دلم برای غروب باصفای کربلایش تنگ شده ...خدایا برات کربلای حسین میخواهم ...از خودت ...رد نکن این گدای روسیاهت را ؛
پ.ن.4 : نوای وبلاگ بدجور دلم را هوایی می کند ...اینم لینکش : دیوونه کربلاتم ...
پ.ن.5 : در این شب های عزیز برای همه ی جوان ها دعا کنید . /یا علی و یاحق
نویسنده » نرگس » ساعت 10:48 عصر روز
سه شنبه 89 آذر 16
« هوالعزیز »
چیزی جز اشک توی این روزا ندارم ...حتی آبروی اندکی هم که داشتم دیگه ندارم ...فقط اشک ...
یاد اون لحظه که به محض اینکه قدممو روی زمین کربلا گذاشتم و طنین صدام که ناخودآگاه گفتم :
«اعوذ بالله من الکرب و البلا » داره دیوونم میکنه ...
اسم حسین که میاد دلم میلرزه ...
یاد بین الحرمین ...
یاد حرم ارباب ...
یاد شش گوشه ...
یاد حرم سقا ...سقا...سقا ...
یاد تشنگی های کربلا و شرم از نوشیدن آب ...
یاد علقمه ...علقمه ...علقمه ...
یاد تل زینبیه ...
یاد پرچم سرخ روی گنبد ...
یاد خیمه گاه ...خیمه گاه ...خیمه گاه ...
یاد تصور صدای داداش داداش گفتن بی بی زینب ...
اشک و اشک و اشک ..............
حرف آخر : بشنوید اینو »»» ارباب خوبم صحن و سراتو عشقه ...
یا علی و یا حق
نویسنده » نرگس » ساعت 3:14 صبح روز
شنبه 88 آذر 28