امشب از اون شب هایی بود که سال ها بعد هم از خاطره ش دلمون شاد شه !
دومین سالگرد پیوند مقدس زناشویی و عقدمون بود و " تو" اونو به یکی از بهترین شب های عمرم تبدیل کردی .
همراه و همسر عزیزم ؛ بخاطر همه خوبی ها و مهربونی ها و صبوری هات ازت ممنونم .
اینو اینجا نوشتم چون "باید" امشب یادم بمونه ...
چون "باید" 17 ربیع الاول 1392 هم ثبت بشه در خاطرات خوب "ما " ... یعنی " من و تو "
...................................................
پ.ن :عکس تزئینی است !
نویسنده » نرگس » ساعت 10:0 عصر روز
یکشنبه 92 دی 29
تو با لبخند روی لبانت کنارم باشی ، موسیقی مورد علاقه م پخش شود
و عطر نرگس هایی که تو برایم گرفته ای ، فضای خانه را پر کند ...
خوشبختی یعنی همین لحظه و همین نگاه و همین دلخوشی های روزانه ... :)
خوشبختی یعنی داشتن "تو"
نویسنده » نرگس » ساعت 7:8 صبح روز
پنج شنبه 92 دی 26
عید امسال من خیلی چیزا رو کم داشت ، بخصوص جای خالی تو و خنده هاتو ...
ناشکر که باشی خدا اون نعمت های بزرگی که گاهی کوچیک میاد به چشمت رو ازت میگیره .
به یه جایی از دلتنگی میرسی که حتی هوس خوردن یه چایی دونفره هم برات یه آرزو میشه !
امیدوارم این روزهای آخر خیلی زود بگذره ... خیلی زود ...
خسته م و کلافه ...
...............................................................................
پ.ن : بندگیتون قبول ، عیدتون مبارک . التماس دعا
نویسنده » نرگس » ساعت 10:32 صبح روز
جمعه 92 مرداد 18
گاهی صبح تا شب فکر می کنم که واقعأ آرامش چیه ؟ چطوری میشه به دستش آورد ؟ من آرامش دارم ؟ یا ...
خوب که فکر می کنم می بینم خداروشکر من آروم ترینم ، واقعأ مگه آرامش واسه من چی میتونه باشه جز :
لمس کردن خدا و محبت هاش ، اینکه حس میکنم همیشه یکی هست که هوامو داره ، حتی بیشتر از خودم ...
اون حس لطیف ِ شوق و ذوق و افتخار ، موقع ِ شنیدن اذان ؛ تلاوت قرآن ؛ عطر سجاده م و حتی مهر و تسبیح تربتم
نماز خوندن ی که حتی اگه وسطش هم حواسم پرت بشه ، بازم دلم رو آروم میکنه و تاثیر خودشو میذاره .
زیارت حرم اهل بیت علیهم السلام و قرار گرفتن توی اون فضاهای نورانی که واقعأ روحم آروم میشه و یه حس لذیذ وصف نشدنی ...
زیارت قبور مسلمونا ، شهدای عزیز و بخصوص شهدای گمنام سرافرازمون و اون آرامش بعدش ...
داشتن پدر و مادر خوب و مهربون و مومن ، خواهرها و برادر و خونواده ای که همیشه بهترین بودن و پشتیبانت در همه حال .
پدرشوهر و مادرشوهر خوب و مومن و خونواده ای که عین خونواده خودم تو همه لحظات کنارمون بودن و نذاشتن سختی ای به ما برسه .
و داشتن همسری مومن ، صبور ، مهربون ، با وفا و با گذشت که بدون اغراق آرامش زندگیمون رو به نحو احسن فراهم کرده و بهترین خاطرات و لحظات رو برام به ثبت رسونده .
مسافرت های دو نفره ای که گاهأ 24 ساعته بوده ولی از ثانیه هاش بهترین لذت ها رو بردم ...
گرفتن یا دادن یه هدیه به یکی از عزیزانم ، دیدن یه لبخند روی لب شون ، شوق دیدارشون ، دلتنگی هام و...
حتی موسیقی ملایم وسط جاده ، کنار ِ اون هوای خنک و با همسر بودن ، اون لحظات ناب با هم بودن مون...
یا حتی دیدن طلوع زیبای خورشید توی اون هوای ناب ِ دم صبح ، قدم زدن های دو نفره و خیلی چیزای دیگه ...
مهم اینه که در همه حال بگیم " خداروشکر" و "راضی" باشیم به رضای الهی :)
.......................................................................................................................................
پ.ن.1: همیشه داشتن آرامش و آروم بودن به پول و موقعیت و اینکه بدون مشکل باشی ، نیست .
اگه شاکر باشیم ، از لحظات با هم بودن و لذت های ساده هم میتونیم لذت ببریم و طعم خوشبختی رو بچشیم .
پ.ن.2: ان شا الله به حق خود حضرت صاحب (عج) ،سال جدید سال ظهور باشه . اللهم عجل لولیک الفرج
پ.ن.3: پیشاپیش سالی آروم ، بی دغدغه ، پربرکت ، همراه با سلامتی و تندرستی رو برای همه خواستارم .
پ.ن.4: برای همدیگه دعا کنیم / یا علی مدد
نویسنده » نرگس » ساعت 3:25 صبح روز
جمعه 91 اسفند 25
خوشبختی میتونه همین لحظه ها و اتفاقات کوچیک زندگیمون باشه .
یه قدم زدن دو نفره توی هوای سرد برفی یا هوای ملایم و خنک بهاری
گرفتن هدیه از یه عزیز یا دادن هدیه به کسایی که برات عزیزن
گوش دادن به یه موسیقی آروم در کنار همسرت
یه دعای کمیل خصوصی دونفره
یه پنج شنبه مهمون شهدا شدن
زل زدن به طبیعت ، گل ها ، آبشارها و نعمت های الهی
یا حتی دیدن لبخند روی لب شریک زندگیت ...
این روزها از تموم اتفاقات ریز و درشت زندگیم لذت می برم و
خوشبختی رو با همه وجود حس می کنم ...
خدایا بخاطر تموم داده و نداده هات شکر ...
.................................................................................
پ.ن.1 : سال نو مبارک . قرار شده سال جدید بازم اکتیو بشم .
پ.ن.2 : بابا و مامان حاجی شدن :)
پ.ن.3 : التماس دعای خیر / یا علی و یا حق
نویسنده » نرگس » ساعت 2:25 عصر روز
دوشنبه 91 فروردین 7
« هوالعلی الاعلی »
روزهای سخت و پرتلاطمی رو گذروندم و بالاخره روز موعود رسید ... " سالروز ازدواج حضرت زهرا (س) و حضرت امیر (ع) "
از صبح بیدار شدم و کارهامو با عجله انجام دادم ؛ بارون خیلی شدیدی می اومد و من به تموم روزهای گذشته فکر میکنم ...
آخرین ساعت های مجردی رو دارم میگذرونم ؛ همه روزهای گذشته زندگیم عین یه فیلم از جلو چشمام رد میشه ؛
پر از حس های مختلف میشم ؛ گاهی دلم لبریز از امید میشه و گاهی پر از استرس ؛ گاهی صلوات میدم و گاهی دعا می کنم .
توی اون بارون از خونه میزنم بیرون و میرم هیئت بلکه یه کم فکرم آروم شه ؛ وقتی برمیگردم می بینم مهمون ها رسیدن ! بعد از چند دقیقه عاقد هم میرسه ؛
دقایق به سختی و البته شیرینی داره میگذره ؛ عاقد شروع میکنه : بسم الله الرحمن الرحیم ، النکاح سنتی فمن رغب عن سنتی ...
زیر لب دعای فرج رو زمزمه میکنم ؛ اشکام میخوان راهی واسه سُر خوردن پیدا کنن اما به سختی خودمو کنترل میکنم ؛ حس عجیب و وصف نشدنی ای دارم ؛ حس نزدیک شدن به خدا ... میگن موقع خوندن خطبه درب های آسمون باز میشه ، منم تند و تند دعا می کنم ؛
نگاه می کنم و می بینم دیگه فقط خودم تنها نیستم و یکی دیگه هم کنارمه ...
عاقد با صدای بلند میگه : عروس خانوم وکیلم ؟ چند لحظه مکث می کنم ؛ یه بسم الله الرحمن الرحیم از ته دل میگم و با صدای خیلی ارومی میگم : با اجازه پدر و مادرم بله ...
همه صلوات میدن و حاج آقا یه مقدار نصیحت میکنن و بعدش پدر و پدرشوهر 17 ربیع الاول رو هم واسه عقد دائم انتخاب کردن ؛
قبلأ خیلی شنیده بودم که بعد از خوندن خطبه خیلی چیزا عوض میشه اما واقعأ حس کردم که بعد از محرم شدن عجیب محبت سید تو دلم زیاد شده ؛ به چهره سید نگاه می کنم ؛ به نظرم نورانی تر از قبل شده ... خداروشکر می کنم و برای خوشبختی مون از حضرت زهرا و حضرت امیر مدد می طلبم ؛
بعد از رفتن مهمون ها توی همون هوا با آقاسید رفتیم مزار مرحوم آیت الله نجومی و مزار شهدا ؛ بعد هم رفتیم مزار شهدای گمنام ...
--------------------------------------------------------------------------------------------
پ.ن.1 : روزهای شیرین ، خاطره انگیز ، قشنگ و البته عجیبی رو داریم میگذرونیم ... برامون دعا کنید ؛
پ.ن.2 : همیشه دوست داشتم همسرم از نسل پاک سادات باشه ؛ خداروشکر که همسرم هم سید ِ ، هم اخلاقش و ایمانش رو از سادات به ارث برده ؛ جد همسرم هم به آقام امام حسین (ع) میرسه ...
پ.ن.3 : برای خوشبختی و سر و سامون گرفتن همه جوون ها دعا کنیم ...
پ.ن.4: پیشاپیش عیدبزرگ غدیر رو به همه تون تبریک میگم ؛ / خیلی التماس دعا / یا علی و یا حق
نویسنده » نرگس » ساعت 11:28 عصر روز
چهارشنبه 90 آبان 18