سفارش تبلیغ
صبا ویژن



مناسبت ها و مراسم ها - گل نرگس ... مهدی فاطمه






درباره نویسنده
مناسبت ها و مراسم ها - گل نرگس ... مهدی فاطمه
آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
کربلا و امام حسین (ع)
مشهد و امام رضا (ع)
سوریه و بی بی زینب (س)
سفرنامه جنوب و غرب
من و تو
دل نوشت ها
رمضان
نازنین زهرا
متفرقه
تقریبا سیاسی
سفر مقام معظم رهبری به کرمانشاه
سردار شهید مهدی زین الدین
شهید سید رحیم خمیس آبادی
مناسبت ها و مراسم ها
مسابقات و طرح های مذهبی
زندگی نامه حضرت ابالفضل (ع)
ضیافت اندیشه 1389
قرار بود بریم ،ولی موندیم !

ذکر ایام هفته


لینکهای روزانه
گل نرگس...مهدی فاطمه ! [806]
[آرشیو(1)]

لینک دوستان

وبلاگ گروهی فصل انتظار
دست خط ...
لبگزه
شلمچه
حضور نور
مسجد ولیعصر (عج) کنگان
نجوای شبانه
پاک دیده
چفیه
آسمان سرخ
حرف دل
مجنون صفت
نیار یعنی آرزو
سحرخیز مدینه کی می آیی ؟
نوشابه ای با طعم بهائیت
خدای شاپرک ها
کمان نیوز
او خواهد آمد...
حدیث نفس
حجاب غیبت
حس غریب
*دفاع مقدس*
حریم یاس
مزار شهدا
منتظر کوچک
وب نوشته های حاج محمد
حدیث دل
تا کرببلا هست زمین را عشق است
دل نوشته های دو دختر شهید
گذر اقاقیا
عکس بان
ذهن نوشت
منتظر قائم آل محمد
زیباترین شکیب
چادر خاکی
من از دیار حبیب م
وادی
آوینار
الهی من لی غیرک ...
احسان پسر خوب مامان و بابا


موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
مناسبت ها و مراسم ها - گل نرگس ... مهدی فاطمه


لوگوی دوستان




آمار بازدید
بازدید کل :998534
بازدید امروز : 25
بازدید دیروز :153
 RSS 

بسم الله النور

تا وقتی که ازدواج نکرده بودیم ، زیاد متوجه زحمت های مادرم نبودیم !
انگار برامون عادی بود که خونه همیشه جارو شده و تمیز باشه . همه چیز یک روز در میان و حتی شاید هر روز گردگیری بشه .
همیشه سر ساعت غذاشون آماده بود . سفره با مخلفات مختلف که همش کار مامان بود ، تزئین میشد .

ظرف های غذا به دست مامان شسته میشد ، چایی و میوه بعد از غذا ،همیشه به راه بود .
انواع مرباها و ترشی ها و ماست و ... همه و همه خونگی و کار مامان بود و ما اونقدر برامون عادی شده بود که فکر می کردیم چقدر راحته این کارها ...
اصلا نمیدونستیم مهمون ها چطور میان و میرن . هیچ وقت نمیذاشتن ما کار کنیم و فقط میگفتن درس بخونید .
چه زمان مدرسه و  چه حتی دانشگاه ، سر ساعت لباس های ما آماده و تمیز کنار تختمون بود .

بیشتر اوقات ، اتاق ما بچه ها رو هم جمع میکردن . واسه بیرون رفتن همه زحمات به دوش خودشون بود و ....

خلاصه مامان ما یه مامان تموم عیار ایرانی با همه ی هنرهای زنونه است ...

حالا ما دخترای مامان از وقتی ازدواج کردیم و خودمون خونه داری رو تجربه کردیم ، متوجه شدیم که مامان مون چقدر صبور و فداکار و زحمت کش بودن و هستن و چقدر ما در حقشون کوتاهی کردیم . هرچند بعد از ازدواج سعی کردیم همه ی اون کوتاهی ها رو جبران کنیم ولی بازم مثل اون موقع ها مامان دوست نداره ما کار کنیم و بازم مثل همیشه شرمنده شون میشیم . شرمنده این همه لطف و مهربونی شون ...

از همین جا میگم که عاشقانه دوستت دارم مامان عزیزم ...

 

ریحانه النبی

پ.ن.1 : ولادت بانوی دو عالم ، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها رو به همه مسلمانان جهان تبریک میگم و از همین جا روز مادر رو به تموم مادرهای ایرانی علی الخصوص مادر عزیز خودم و مادرشوهر خوبم تبریک میگم . ان شا الله که همیشه سایه مادرهای مهربون و فداکار بر سر بچه هاشون مستدام باشه .

پ.ن.2 : قدر مادرها رو بدونیم و افتخار خدمت به مادرها و بوسه زدن به دست های مهربون شون رو از دست ندیم .

پ.ن.3 : همیشه از لفظ " ریحانة النبی " خیلی خوشم می اومده و دوست دارم یه دختر داشته باشم و به عشق خانوم حضرت زهرا سلام الله علیها اسمشو بذارم " ریحانه " که ان شا الله رهرو " ریحانه " ی حضرت رسول (ص) باشن .

پ.ن.4 : روز زن بر تموم زن های خوب و عزیز ایرانی مبارک . یا علی مدد



نویسنده » نرگس » ساعت 1:23 عصر روز جمعه 94 فروردین 21

من اسیر کَرَم ِ گل پسر فاطمه ام ... حسنی ام بنویسید به روی کفنم



پ.ن : از کریم اهل بیت نخواهیم اذن پابوسی قبر بی شمع و چراغ را ، از که بخواهیم ؟



نویسنده » نرگس » ساعت 10:31 عصر روز پنج شنبه 91 دی 21

عرق کهنه شیراز مرا مست نکرد

چایی تازه دم روضه ارباب ، زمین گیرم کرد ...



نویسنده » نرگس » ساعت 6:37 عصر روز شنبه 91 آبان 20



نمیدونم چی کشیده بودید که گفتید " اللهم عجل وفاتی "

"مادر " نمیدونم چی کشیدی تو اون کوچه ی لعنتی ؛

نمیدونم وقتی زمین خوردی کی رو صدا زدی ...

نمیدونم وقتی روی ماهت رو سیلی زدن ، امام حسن چی کشید .

نمیدونم حسنین و حضرت زینب  اون شب که غریبونه دفن شدی چی کشیدن .

نمیدونم مولا وقتی بدون فاطمه ش برگشت تو اون خونه و چشمش به درب افتاد چی کشید ...

اصلأ من هیچی نمیدونم از ماجرای شهادتت بانو ولی یه چیزی رو خیلی خوب میدونم !

اونم اینه که هرسال ایام فاطمیه که میشه  قلب تموم بچه شیعه های عالم میسوزه .

"مادر" تموم ِ هستی قلب سوخته ی مارو خودتون آروم کنید آخه داغتون خیلی کمر شکن ِ

این داغ تا اومدن منقم واقعی رو قلب ما بچه شیعه ها سنگینی میکنه و میسوزونه ...

اللهم عجل فی فرج مولانا صاحب العصر و الزمان

............................................................


پ.ن.1 : آجرک الله یا بقیه الله الاعظم (عج )

پ.ن.2 : از وقتی عروس سادات شدم با یه حس دیگه ای خانوم فاطمه رو "مادر " صدا می کنم ...

پ.ن.3 : خدا کنه لایق این همه لطف خدای متعال باشم .

پ.ن.4 : دعامون کنید تو لحظه های دلدادگی تون . // یا علی و یا حق



نویسنده » نرگس » ساعت 2:28 صبح روز چهارشنبه 91 اردیبهشت 6

روضه خون بالای منبر میره

از زبون رقیه میگه :

بابا ؛ من پدربزرگم علی ِ که سر نماز انگشترشو به فقیر داد ؛

بابای مهربونم ؛ من عموم حسن ِ ؛ کریم اهل بیت ِ ؛

بابا ؛ من بابام حسین ِ ؛

بابایی خوبم ؛ ما کریم هستیم و کریم زاده ؛

اگه میگفت گوشواره مو میخواد خودم بهش میدادم ...

بابا حسین گوشام درد میکنه ...

این روضه منو از پا درآورد ... از اول محرم تا به امروز هر بار یادم اومده یه حالی شدم ...

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین ...

یا علی و یا حق



نویسنده » نرگس » ساعت 11:11 عصر روز یکشنبه 90 آذر 27

هوالمحبوب العارفین

همیشه از بچگی پای صحبت های استاد بزرگ شیخ حسین انصاریان می نشستم و باعلاقه خاصی به حرف های ایشون گوش میکردم ، شاید خیلی وقت ها چیزی هم از صحبت های ایشون رو متوجه نمیشدم ولی دوست داشتم گوش بدم . تا می دیدم از تلویزیون یا رادیو صداشون پخش میشه ذوق می کردم . تا یادمم میاد اکثر شب های قدر مسجد نرفتم و پای تلویزیون نشستم و با مراسم شیخ حسین انصاریان احیا گرفتم .بیشتر اوقات هم ایشون توی حرم امام رضا (علیه السلام ) مراسم احیا رو برگزار میکردند .

حالا دهه دوم محرم شده و شهرمون کرمانشاه به مدت ده روز میزبان این عالم عزیز شده ، اونم مسجد النبی ، مسجد محله مون ، مسجد بچگی هام ...

شیخ حسین انصاریان

بین تموم مساجد شهرمونم ، من به مسجدالنبی علاقه ی ویژه ای دارم و چون مسجد محله مون بوده از بچگی توی این مسجد بودم و خاطرات خیلی خوبی از این مسجد دارم . ضمن اینکه این مسجد بدلیل وجود بزرگانی مثل "حاج محمد طالبی " (که از افتخارات شهر ما هستند ) از قدیم مورد علاقه ی من بوده و هست . در توصیف این جانباز و یادگار عزیز جنگ  همین بس که حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (روحی فداک) به ایشون نشان شجاعت دادند . 

از همه این حرف ها که بگذریم خواستم این مطلب رو بنویسم که هم شهری های عزیزم رو دعوت کنم به این مراسم .

دهه دوم محرم هر شب ساعت 20:00 مراسم شروع میشه ، ابتدای مراسم زیارت عاشورا قرائت میشه ، ساعت 20:30 قاری های برجسته استان قرائت قرآن می کنند و راس ساعت 20:45 استاد انصاریان صحبت هاشون رو شروع میکنند .

دعای کمیل این هفته هم خود ایشون قرائت میکنند ...(البته بدلیل کثرت جمعیت این مراسم در مسجد جامع شهر برگزار میشه )

**********************************************

پ.ن.1 : ان شا الله خداوند امثال استاد انصاریان رو برای ما حفظ کنن .

پ.ن.2 : به این موضوع کاری ندارم که حسین قدیانی گاهی یه تندروی هایی میکنه ولی اینقدر میدونم ایشون خار چشم خیلی از دشمنای اسلام و ایرانه ...حداقل خودیه ...واقعا راست میگن که قوه قضائیه ما اون اقتداری رو که باید نداره ! وگرنه روز روشن بسیجی ما رو عریان نمیکردن و باهاش عکس نمینداختن و بعد هم بدون هیچ مجازات یا برخوردی ولشون نمیکردن !!

پ.ن.3 : از فیلترکردن وبلاگ قطعه 26 (حسین قدیانی ) ، دوئل و عکاس مسلمان ناراحتم چون دارن حرف حق رو میزنن . این حرفم قبول ندارم که مصلحت مملکت در مجازات نکردن سران فتنه و... است .واقعا چرا نباید مجازات بشن؟؟کی روز عاشورا رو یادش رفته ؟! این عدم مجازات باعث نمیشه دوباره کسانی به خودشون جرات بدن که به تموم مقدسات ما و سران مملکت ما توهین کنن ؟؟

پ.ن.4 : این قانون که توهین و زیر سوال بردن قوه قضائیه جرم محسوب میشه و به این سرعت جلوش می ایستن قانونی نداره که جلوی کسایی که به قوه مجریه و حتی رهبری توهین میکنن بایسته ؟! خیلی توقع زیادیه که با بقیه هم به شدت حسین قدیانی برخورد کنن ؟!؟!؟! نکنه فقط این قاطعیت شامل حال حزب اللهی ها میشه ؟!

پ.ن.5 : خدا همه مون رو هدایت کنه و به مسئولین ما قاطعیت و جدیت یکسان و عادلانه بده!!!

پ.ن.6 : نوای وبلاگ مداحی سید مهدی میرداماد برای علمدار کربلا(ع)... خیلی دلنشینه ...

پ.ن.7 : خیلی التماس دعا / یا علی و یا حق

**********************************************

اصلاحیه ؛( اضافه شده در تاریخ 10/10/89 )

فعلا همینو بگم که الان نه تنها با عملکرد رئیس قوه قضائیه در مورد حسین قدیانی مشکلی ندارم  بلکه یه جورایی موافقشم هستم !

بعدا توضیح میدم . دعا یادتون نره / یا علی



نویسنده » نرگس » ساعت 12:32 صبح روز سه شنبه 89 آذر 30

به نام خالق حسین ...

امشبی را شه دین در حرمش مهمان است

مکن ای صبح طلـــوع ، مکن ای صبح طلــــوع

عصــــر فردا بدنش زیــر سم اسبـــــان است

مکن ای صبح طلـــــوع ،مکن ای صبح طلــــوع

******************************

پ.ن.1 : دلم عجیب گرفته و هوای کربلا داره .....

پ.ن.2 : این روزها مثل شمع سوختن و گریه کردن رو بیشتر دوست دارم تا جیغ و داد و سر و صدا ...

پ.ن.3 : نوای این پست از زبون حضرت زینب (س) : آروم نداره این دلم ...

پ.ن.4 : التماس دعا / یا علی و یا حق



نویسنده » نرگس » ساعت 1:52 صبح روز پنج شنبه 89 آذر 25

به نام خالق زیبای عباس علمدار ...

علمدار

همیشه این اسم بدجور با دلم بازی میکنه ؛

نمیدونم چه رازی توی اسم ابالفضل هست که اینجور دلمو میلرزونه و اشکامو جاری میکنه ؛

فقط یه چیزی رو خوب میدونم ؛ اونم اینکه حضرت عباس (علیه السلام ) سلطان قلبمه ...

ادب حضرت عباس (علیه السلام ) منو کشته... وفای حضرت علمدار ...

دین داریشون ، امام شناسیشون ، حیاشون ، صلابت واباهتشون ، غیرتشون و...

 همه ی خوبی های دنیا تو وجود ایشون جمع شده و این تمام  ٍ خوبی فدای خوب ترین عالم شده ...

هرسال محرم فقط منتظرم تاسوعا بشه ...

یک سال انتظار میکشم که روضه وداع امام حسین و حضرت عباس رو بشنوم ...

یک سال تموم منتظرم تاسوعابشه و با دوستان هیئتی دم بگیریم که :

 ای اهل حرم میر و علمدار نیامد ... سقای حسین سید و سالار نیامد...علمدار نیامد ...

********************************

پ.ن.1 : دیوونم میکنه این نوا :سقای دشت کربلا ابالفضل ابالفضل...دستش شده از تن جدا ابالفضل ابالفضل ...

پ.ن.2 : خدایا از دست علمدارت دین داری و وفاداری و ثابت قدم بودن در دین رو به ما عنایت کن .

پ.ن.3 : از دیروزکه جمعی از دوستان هیئتمون راهی کربلاشدن بیقرار شدم...خدایا دلم تنگ کربلاست...

پ.ن.4 : شهدا و امام شهدا وگذشتگان و رفتگان رو توی این شب ها یاد کنیم .حتی با یه صلوات.

پ.ن.5 : نوای این پست : " ابالفضل ساقی طفلان حسین ... "

پ.ن.6 : خیلی التماس دعا / یا علی و یا حق



نویسنده » نرگس » ساعت 11:10 عصر روز سه شنبه 89 آذر 23

به نام او که الطاف بی دریغش را نتوان شماره کرد ... 

یا عباس

با روضه حسین نفس تازه  می کنم

وقتی هوای شهر نفس گیر میشود

.....................................................

روضه ها را که میشنوم تصاویر سفر کربلا یک به یک جلوی چشمانم می آید ؛

خیمه گاه ؛ اولین و بلندترین خیمه که رویش نوشته بود " خیمه العباس "...

تل زینبیه که فاصله ش تا حرم ارباب بی کفن اندکی بود ...

بین الحرمین و تصور بی بی زینب و غم های بی شمارش  در آنجا...

کربلا و طفلی سه ساله ...کربلا و گوشواره ...

کربلا و تشنگی ...کربلا و مشک پاره ...کربلا و آتش خیمه ها ...کربلا و ...

ه
یچ کدام به اندازه دوری کف العباس تا علقمه دلم را نسوزاند ...

.............................................................................................................

پ.ن.1 : امسال محرم را طور دیگری آغاز کرده ام ،در حرم مولای مهربانی ها حضرت علی بن موسی الرضا اذن ورود به محرم را گرفتم و برای اولین بار بعد از این همه سال حرم را خلوت یافتم و به کنار ضریح رفتم ...
هنوز حلاوت حضور در حرم با صفایش و شیرینی دست کشیدن به سردی شبکه های ضریحش در جان و دلم هست ...لذتش مداوم باد .

پ.ن.2 : جای خالی برادر شهیدم " سید رحیم خمیس آبادی " این روزها بیشتر پیداست ...هنوز صدای زیارت عاشورا خواندنش در گوشم می پیچد ...هنوز صدای مداحی ها و ناله هایش می آید انگار ...دلم برایش تنگ شده ...شادی روحش صلوات ؛

پ.ن.3 :دلم برای غروب باصفای کربلایش تنگ شده ...خدایا برات کربلای حسین  میخواهم ...از خودت ...رد نکن این گدای روسیاهت را ؛

پ.ن.4 : نوای وبلاگ بدجور دلم را هوایی می کند ...اینم لینکش : دیوونه کربلاتم ...

پ.ن.5 : در این شب های عزیز برای همه ی جوان ها دعا کنید . /یا علی و یاحق



نویسنده » نرگس » ساعت 10:48 عصر روز سه شنبه 89 آذر 16

به نام خالق علی ...


در  دلــــــــم بود که آدم شوم  اما نشــــدم                    بی خبر از همه عالم شوم اما نشدم

بر در  پیــــــر خرابــــــات نهم  روی  نیـــــــاز                    تا بایــن طایفه محرم شوم اما نشدم

هجــــــرت از خویش کنم خانه بمحبوب دهم                    تا باســـماء معلـــــم شوم اما نشدم

از کف دوست بنوشم همه شب باده عشق                   رسته از کوثـر و زمزم شوم اما نشدم


حضرت مولا علی (ع) درنامه ای به مالک « در نهج البلاغه » می فرمایند : ای مالک ؛ اگر شب هنگام کسی را

در حال گناه دیدی ، فردا به آن جرم نگاهش مکن ، شاید سحر توبه کرده باشد و تو ندانی .... !


شهادت جانسوز مولای متقیان حضرت حیدر (ع) رو به تموم عاشقان اون حضرت تسلیت میگم .


پ.ن.1 : این روزا خیلی دلم تنگه ...خیلی ...دلتنگ خونه ی حضرت علی و این اتاق هستم ...

دلتنگ محراب قشنگ مسجد کوفه ...دلتنگ چاه ...

دلتنگ کوفه که قدم به قدم مظلومیت علی (ع) رو به رخت می کشید ...

دلتنگ نجفم ...دلتنگ ایوون طلای مولا ...دلتنگ حرم باصفاش ...دلتنگ مولای مظلومم علی (ع)


پ.ن.2 : شادی روح شهید سید رحیم خمیس آبادی که عاشق مولا علی بود هرچندتا میتونید صلوات بدید .


پ.ن.3 : نوای وبلاگ رو خیلی دوست دارم ... « دلربا گفت علی ...در همه جا گفت علی ...»


پ.ن.4: خیـــــــــــــــــــــلی دعام کنید ... یا علی و یا حق



نویسنده » نرگس » ساعت 3:28 عصر روز سه شنبه 89 شهریور 9

   1   2   3   4      >