سفارش تبلیغ
صبا ویژن



شیعه - گل نرگس ... مهدی فاطمه






درباره نویسنده
شیعه - گل نرگس ... مهدی فاطمه
آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
کربلا و امام حسین (ع)
مشهد و امام رضا (ع)
سوریه و بی بی زینب (س)
سفرنامه جنوب و غرب
من و تو
دل نوشت ها
رمضان
نازنین زهرا
متفرقه
تقریبا سیاسی
سفر مقام معظم رهبری به کرمانشاه
سردار شهید مهدی زین الدین
شهید سید رحیم خمیس آبادی
مناسبت ها و مراسم ها
مسابقات و طرح های مذهبی
زندگی نامه حضرت ابالفضل (ع)
ضیافت اندیشه 1389
قرار بود بریم ،ولی موندیم !

ذکر ایام هفته


لینکهای روزانه
گل نرگس...مهدی فاطمه ! [806]
[آرشیو(1)]

لینک دوستان

وبلاگ گروهی فصل انتظار
دست خط ...
لبگزه
شلمچه
حضور نور
مسجد ولیعصر (عج) کنگان
نجوای شبانه
پاک دیده
چفیه
آسمان سرخ
حرف دل
مجنون صفت
نیار یعنی آرزو
سحرخیز مدینه کی می آیی ؟
نوشابه ای با طعم بهائیت
خدای شاپرک ها
کمان نیوز
او خواهد آمد...
حدیث نفس
حجاب غیبت
حس غریب
*دفاع مقدس*
حریم یاس
مزار شهدا
منتظر کوچک
وب نوشته های حاج محمد
حدیث دل
تا کرببلا هست زمین را عشق است
دل نوشته های دو دختر شهید
گذر اقاقیا
عکس بان
ذهن نوشت
منتظر قائم آل محمد
زیباترین شکیب
چادر خاکی
من از دیار حبیب م
وادی
آوینار
الهی من لی غیرک ...
احسان پسر خوب مامان و بابا


موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
شیعه - گل نرگس ... مهدی فاطمه


لوگوی دوستان




آمار بازدید
بازدید کل :988614
بازدید امروز : 14
بازدید دیروز :171
 RSS 

امروز  خیلی دل تنگم ارباب ...

دلتنگ ضریح و نورهای سبز و قرمزش ...

آن پرچم سرخ که با وزش باد دل زائرها را هم این و آن سو می برد ...

آن لیوان کوچک استیل حیاط حرم و آبش که زمزم هم به پای طعم شیرینش نمی رسد ...

بین الحرمین و نخل های بلند و سبزش ...

کف العباس و علقمه ای که یادآور وفاداری عباس است و بس ...

خیمه گاه و آن خیمه ی بلند که رویش نوشته بود : خیمة العباس ...

ورودی ها و کفشداری های حرم ابالفضل(ع) که روی پرده هایش نوشته بود " عتبة العباسیة المقدسة "

تسبیح ها و مهرهای تربت که رویش به خط درشت نوشته بود : "تربتة الحسین علیه السلام "

زیارت نامه های عربی ؛ اذن دخول خواندن عرب ها با صدای بلند و چشمان خیس ...

شمعدانی ها و لاله های درب حرم ارباب و علمدار... حتی دلتنگ شنیدن اذان حرم ...

----------------------------------------------------------------

پ.ن: از آخرین دیدار ضریحت دو سال و چند ماه می گذرد مولای من ؛ نمیخواهی دوباره اذن پابوسی بدهی ؟



نویسنده » نرگس » ساعت 8:4 عصر روز سه شنبه 91 اردیبهشت 12



نمیدونم چی کشیده بودید که گفتید " اللهم عجل وفاتی "

"مادر " نمیدونم چی کشیدی تو اون کوچه ی لعنتی ؛

نمیدونم وقتی زمین خوردی کی رو صدا زدی ...

نمیدونم وقتی روی ماهت رو سیلی زدن ، امام حسن چی کشید .

نمیدونم حسنین و حضرت زینب  اون شب که غریبونه دفن شدی چی کشیدن .

نمیدونم مولا وقتی بدون فاطمه ش برگشت تو اون خونه و چشمش به درب افتاد چی کشید ...

اصلأ من هیچی نمیدونم از ماجرای شهادتت بانو ولی یه چیزی رو خیلی خوب میدونم !

اونم اینه که هرسال ایام فاطمیه که میشه  قلب تموم بچه شیعه های عالم میسوزه .

"مادر" تموم ِ هستی قلب سوخته ی مارو خودتون آروم کنید آخه داغتون خیلی کمر شکن ِ

این داغ تا اومدن منقم واقعی رو قلب ما بچه شیعه ها سنگینی میکنه و میسوزونه ...

اللهم عجل فی فرج مولانا صاحب العصر و الزمان

............................................................


پ.ن.1 : آجرک الله یا بقیه الله الاعظم (عج )

پ.ن.2 : از وقتی عروس سادات شدم با یه حس دیگه ای خانوم فاطمه رو "مادر " صدا می کنم ...

پ.ن.3 : خدا کنه لایق این همه لطف خدای متعال باشم .

پ.ن.4 : دعامون کنید تو لحظه های دلدادگی تون . // یا علی و یا حق



نویسنده » نرگس » ساعت 2:28 صبح روز چهارشنبه 91 اردیبهشت 6

روز و شب رو در حالی سپری میکنی - که علیرغم اینکه اتفاق بدی نیفتاده - حس خوشایندی نداری ؛

یه جورایی خسته ای ، کلافه ای ؛ سردرگمی ؛ نمیدونی چته ؛

نمیدونی چرا دیگه اون آرامش قبل رو نداری ؛ نمیدونی چرا اینقدر بی قراری ...

یه قرار دوستانه میذاری ؛ میری عیادت یه مریض ؛ به عزیزی هدیه میدی ؛ از دوست های قدیمیت خبر میگیری ؛

یا نه اصلا میای همه ی اونایی که در حقت بدی کردن رو می بخشی ؛ همه رو ...

تفریح ؛ گردش ؛ مسافرت ؛ زیارت و ...و ...و  ولی هیچکدوم فایده ای نداره !

هرکاری میکنی اون حس و حال آرومی که داشتی برنمیگرده ؛

انگار یه چیزی گم کردی که هرچی بیشتر میری دنبالش کمتر پیداش میکنی ...

به هر دری میزنی ناامید میشی ؛ حتی نماز هم بهت اون آرامش قبل رو نمیده ؛

حتی دیگه زیارت قبور شهدا تسکین قلبت نیست ؛

عصر پنج شنبه شده و این تلاطم درونت داره از پا درت میاره ؛

دیگه کم کم داری نا امید میشی که یهو یاد این آیه می افتی " نحن اقرب من حبل الورید ... "

یادت میفته اولین جایی که باید میرفتی رو گذاشتی آخر ِ کار اومدی !

میری وضو میگیری ، سجاده ت رو باز میکنی و تا خود آسمون بال میگیری ...

شرمنده میشی که داری دربی رو میزنی که باید اولین بار سراغش میرفتی ولی گذاشتیش آخر آخر...

اصلأ همین که بفهمی این همه مدت زمین خوردی تا اونی که فراموش کردی رو یادت بیاد یه حالی میشی ...

دعای کمیل رو باز میکنی و با خط به خطش اشک میریزی و صداش میزنی ...از ته ته دل ...

میگی ببخش تورو یادم رفت ...ببخش که نفهمیدم باید تورو صدا بزنم ، از تو کمک بخوام ، از تو آرامش گم شده م رو بخوام ...

ببخش که یادم رفت گاهی باید یادم بیاد که خدای مهربونی دارم که همیشه هوامو داشته ...

ببخش که یادم میره این همه نعمت و الطاف و بخشش و ستار بودنت رو  ...ببخش که تو روزمرگی هام گمت کردم ...

وقتی تلاطم روحت آروم آروم میشه میفهمی که این حس نزدیک شدن به خدا همون چیزیه که کم داشتی ...

اونوقت تو اون لحظه همین که با تموم وجودت حس میکنی یه خدای مهربونی داری که هیچوقت تنهات نذاشته ،

بزرگ ترین خوشبختی ها و دلخوشی های عالم مال تو میشه و به یه "آرامش مطلق " میرسی ...

آرامش مطلقی که هیچ جای دیگه ای نمیتونی پیداش کنی ...

..........................................................................

پ.ن.1 : خدای خوبم دوستت دارم .هیچوقت رهام نکن . هیچوقت

پ.ن.2 : حالا که بنده ت عادت کرده که فقط موقع گرفتاری یادت کنه ، همیشه منو گرفتار کن که راه خونه ت رو گم نکنم ...

پ.ن.3 : داشتن همسر خوب نعمتیه که هرچی هم بابتش شکر کنی کمه . خدایا ازت ممنونم :)

پ.ن.4 : خیلی التماس دعا / یا علی و یا حق



نویسنده » نرگس » ساعت 11:44 عصر روز جمعه 91 فروردین 25



وقتی اسم کربلا میاد ناخودآگاه دل آدم پر غصه و دلتنگی میشه

حالا وقتی مسافر کربلا داشته باشی این دلتنگی بیشتر میشه

و هر چی این مسافر بیشتر بهت نزدیک باشه ، آه و حسرتت بیشتر ...

به اندازه خود کربلا دلتنگ کربلام ...

دلتنگ رقص اون پرچم سرخ روی گنبد ، قدم زدن تو بین الحرمین

دلتنگ کبوترهای حرم ...

شیش گوشه ، خیمه گاه ، علقمه ، کف العباس و ...

ارباب دلم خیلی تنگته ...

.................................................................................

پ.ن.1 : خیلی التماس دعا / یا علی و یا حق



نویسنده » نرگس » ساعت 9:59 عصر روز دوشنبه 90 دی 19

 ..:: هوالعلی الاعلی ::..

نازد به خودش خدا که حـیدر دارد

دریای فضایلی مطـــــــــــــهر دارد

همتـای علی نخواهد آمد به جهان

صدبار اگـر کعبه تــــــرک بـــــردارد  

جانم فدای مولایم علی ...

 

از علی گفتن و شنیدن سخت است ...نه دلم توان یاری دارد نه قلم همراهی ام می کند ... نه بیانم می تواند مقصود را برساند نه نوشته های ناقصم می توانند بحر را در کوزه کوچک کلمات جای دهند ...مگر از حیدر کرار گفتن آسان است ؟؟
مبهوت مخلوقی ام که خالقش نیز به آن می نازد ...
عید بزرگ غدیر که میرسد یاد آن شعر ناب می افتم :
گر بنازد به علی شیعه ندارد عجبی ...عجب اینجاست خدا هم به علی مینازد ... !
یاد ایوان با صفایش چند روزیست دلم را سخت هوایی کرده ... هنوز هم در بهت آن اباهت و صفای حرمش هستم ... دلم هوای نشستن و زل زدن به ایوان طلایش را دارد ...هوای خیس شدن گونه ها زیر باران چشم ها ... هوای ... یادش بخیر...
از حرم مولایم گفتن همان اندازه برایم سخت است که از خود مولایم ...
بابای تمام علویان به اندازه وسعت خودتت در زمین و آسمان دوستت دارم ...
روز عید سعید غدیر ، مبدا حیات علویان بر تمام رهروان و محبان مولایم علی مبارک باد ...
راه ما از مردم دنیا جداست ...مقتدای ما علی مرتضاست ...

یا علی مدد - در پناه حضرت حق



نویسنده » نرگس » ساعت 8:4 عصر روز شنبه 88 آذر 14

<      1   2