سفارش تبلیغ
صبا ویژن



نرگس - گل نرگس ... مهدی فاطمه






درباره نویسنده
نرگس - گل نرگس ... مهدی فاطمه
آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
کربلا و امام حسین (ع)
مشهد و امام رضا (ع)
سوریه و بی بی زینب (س)
سفرنامه جنوب و غرب
من و تو
دل نوشت ها
رمضان
نازنین زهرا
متفرقه
تقریبا سیاسی
سفر مقام معظم رهبری به کرمانشاه
سردار شهید مهدی زین الدین
شهید سید رحیم خمیس آبادی
مناسبت ها و مراسم ها
مسابقات و طرح های مذهبی
زندگی نامه حضرت ابالفضل (ع)
ضیافت اندیشه 1389
قرار بود بریم ،ولی موندیم !

ذکر ایام هفته


لینکهای روزانه
گل نرگس...مهدی فاطمه ! [806]
[آرشیو(1)]

لینک دوستان

وبلاگ گروهی فصل انتظار
دست خط ...
لبگزه
شلمچه
حضور نور
مسجد ولیعصر (عج) کنگان
نجوای شبانه
پاک دیده
چفیه
آسمان سرخ
حرف دل
مجنون صفت
نیار یعنی آرزو
سحرخیز مدینه کی می آیی ؟
نوشابه ای با طعم بهائیت
خدای شاپرک ها
کمان نیوز
او خواهد آمد...
حدیث نفس
حجاب غیبت
حس غریب
*دفاع مقدس*
حریم یاس
مزار شهدا
منتظر کوچک
وب نوشته های حاج محمد
حدیث دل
تا کرببلا هست زمین را عشق است
دل نوشته های دو دختر شهید
گذر اقاقیا
عکس بان
ذهن نوشت
منتظر قائم آل محمد
زیباترین شکیب
چادر خاکی
من از دیار حبیب م
وادی
آوینار
الهی من لی غیرک ...
احسان پسر خوب مامان و بابا


موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
نرگس - گل نرگس ... مهدی فاطمه


لوگوی دوستان




آمار بازدید
بازدید کل :998789
بازدید امروز : 53
بازدید دیروز :27
 RSS 

به نام محبوب مهربان

قسمت شد و چند وقت پیش با دوستان مشرف شدیم خدمت حضرت فاطمه معصومه (س) ، خیلی زیارت با صفایی بود ، با خادمین شهدای استان کرمانشاه بودیم و برای شرکت در همایش خادمین شهدای کل کشور راهی این سفر پربرکت شده بودیم ... شب که رسیدیم رفتیم حرم و یه زیارت خیلی نورانی و باصفا کردیم و بعدش رفتیم محل اسکان .شب هرکاری می کردم خوابم نمی برد ، سه تا اتوبوس بودیم و قرار بود فردا بعد از ظهر یکی از این سه اتوبوس بره مشهد و دو تا اتوبوس دیگه بعد از زیارت مسجد مقدس جمکران برمیگشتند کرمانشاه و من هم یکی از اونا بودم که قرار بود برگردم و سخت دلم گرفته بود ...به هر حال با هر سختی بود خوابم برد و صبح همه با هم رفتیم به محل همایش ، سالن امام خمینی (ره) (اگه اشتباه نکنم )، کنار گلزار شهدای قم بود .ایام فاطمیه بود و یک هفته از فوت آیت الله بهجت گذشته بود و شروع همایش با مستندی از زندگی آن عزیز از دست رفته بود ،فضای مراسم عوض شد و شوخی های خادمین شهدا که بعد از چندماه دوری همدیگرو دیده بودند جای خودشو به گریه داد ...بعد از چند تا برنامه عالی که حسابی دل ها رو آماده کرد برای مهم ترین برنامه اون روز ، نوبت به قرعه کشی برای کربلا رسید .قرار بود چند نفر از بین خادمین شهدا مشرف بشند کربلا ...دل تو دل هیچکی نبود ، کلیپی در مورد امام حسین (ع) گذاشتند و ....نمیگم چی شد و چه اتفاقی افتاد ، فقط همینو بدونید که اکثرا دلشون سوخت و اشکاشون جاری شد ...من و یکی از دوستام از همه بدتر بودیم ، آخه خادم پارسال بودیم و اسممون جزء لیست نبود و شب قبل از همایش  حدود ساعت 12 اسم ما رو به لیست خادمین اضافه کرده بودند ...

                    حرم باصفای حضرت عباس  

اول قرار بود 5 نفر رو انتخاب کنند ، مراسم قرعه کشی شروع شد ...نفر اول ،نفر دوم و...بالاخره نفر پنجم و اسم هیچ کدوم از بچه های کرمانشاه نبود .اشکام دیگه امونم رو بریده بود ، پسرها بلند شدند و شروع کردند به گفتن حسین حسین و عشق بازی شد ...
در همین حین حاج آقای ماندگاری هزینه 1 نفر دیگه رو تقبل کردند و بعد از ایشون یه آقایی که ارتشی بودند و اسمشون فراموشم شده هزینه 3 نفر دیگه رو و یکی هم حاج آقای تهرانی قبول کردند و با این حساب 5 نفر دیگه اضافه شد ، فقط صدای گریه دخترها بود و صدای حسین حسین گفتن پسرها ...مراسم شروع شد ، نفر اول از کرمانشاه (آقای احمدی ) ، نفر دوم از کرمانشاه (همون دوستم که با من جزء خادمین پارسال بود ) ...نفر آخر هم از کرمانشاه بود ، باز یه امیدی تو دلم اومد که شاید من باشم اما بازم من نبودم ...دیگه نه چیزی می دیدم و نه چیزی می شنیدم ...بدجور دلم شکست ...ناجور بغض کردم و گفتم آقا بازم نخواستیمون ...
مراسم تموم شد اما من دیگه حالم خراب شده بود (از اون حال و احوالی که بغض می کنم و نمیتونم گریه کنم )...نمیتونستم نهار بخورم ، به زور دوستام چند لقمه خوردم و بعد مشغول نماز شدیم ، بغض داشت خفه م میکرد ، منتظر بودم بریم حرم و گریه کنم ...از اونجا اومدیم بیرون که سوار اتوبوس بشیم اما نمیتونستم ، بدون توجه به تذکرات و بدون توجه به وقت راه افتادم سمت مزار داداش مهدی زین الدین ، چندکلمه باداداشم حرف زدم و گفتم داداش دیدی آقا منو دوست نداره ؟دیدی بچه ها میخوان برن مشهد ، چندتاشونم میخوان برن کربلا ، چندتاشونم میخوان برن مکه اما من ...حرف میزدم و فقط به بغض تو گلوم اضافه میشد اما نمیتونستم گریه کنم ...گوشیم دستم بود و بولوتوثش روشن ، یکی به اسم « شش گوشه » یه چیزی برام فرستاد و بی اختیار تاییدش کردم و همزمان راه افتادم سمت اتوبوس ...نه عصبانیت مسئول کاروان برام مهم بود نه حرفای بچه ها ، سوار اتوبوس شدم و نشستم کنار پنجره ، اونقدر قیافه م تابلو بود که دیگه هیچکی باهام حرف نزد ، مداحی که برام فرستاده بودند رو گذاشتم : «تو سایه سرمی ، پناه آخرمی ،امام رضا ، من که غیر تو کسی رو ندارم ، تویی همه دار و ندارم و...» ، یکهو بغضم ترکید و زدم زیر گریه ...تموم مسیر رو گریه کردم ، حتی متوجه تغییر مسیر اتوبوس نشده بودم و فقط دیدم که روبروی مسجد جمکرانم ، وضو گرفتم و انگار که دلم جای خودشو پیدا کرده بود ، شروع کردم درد و دل با آقا و اشک میریختم ، هیچ وقت اونقدر دلم نشکسته بود ... نزدیک 2 ساعتی که تو مسجد بودیم رو حسابی گریه کردم اما دلم اروم نشده بود ، با بچه ها رفتیم حرم و اونجا هم یه دلی از عزا درآوردم ، کمی آروم شده بودم که دیدم زائرای مشهد دارن میخوان برن اما میخواستن طوری از حرم برن بیرون که من متوجه نشم اما دیدمشون ...رفتم نشستم دم در خروجی و هرکدوم که میرفتن ، بغلشون میکردم و...
وقتی همشون رفتن ، تازه بعد اون همه گریه اصلا آروم نشدم که هیچ ، بدتر شدم ...خلاصه اینکه کلی خودمو برا ائمه لوس کردم و گریه و زاری راه انداختم .سفر تمو شد و ما اومدیم کرمانشاه ....قرض از این همه حرف اینجای داستانه : دوستانی که اسمشون برای کربلا دراومده بود داشتند کارهاشونو انجام میدادند که ان شا الله راهی بشند که اتفاق جالبی افتاد ... موسسه تصمیم گرفت که یه سفر کربلا برای خادمین شهدای استان کرمانشاه راه بندازه و این دوستان که 2نفر خانوم بودند رو با این کاروان همراه کنه . قسمت شد و منم اسمم رو برای کربلا نوشتم و با این دوستان راهی شدیم ....حالا چطور به سرعت نور پدر و مادرم راضی شدند (حتی خودشون هم همراه من راهی شدند )و کارهای ثبت نام و ... جور شد ، خودمم هنوز موندم ...

حرف آخر : کرمت رو عشقه امام رضا ...مهربونیت رو عشقه امام حسین ...صفاتو عشقه حضرت عباس ...

خیلی التماس دعا - یا علی و یا حق



نویسنده » نرگس » ساعت 1:48 صبح روز شنبه 88 مرداد 10

هوالعلی الاعلی

سلام خدمت همه دوستان عزیز

چند روزیه که از کربلا برگشتم ، میخواستم از حال و هوای اون سرزمین عشق بنویسم اما الان اصلا نمیتونم ...

تا میخوام بنویسم گریه امونم نمیده ...یادش بخیر ...

یادش بخیر کربلا ...یادش بخیر نجف ...یادش بخیر سامرا ...یادش بخیر کاظمین ...

 ان شا الله در اولین فرصت سوغاتی کربلا رو برای دوستان نتی روی وبلاگ میذارم .

دعا کنید که لایق باشم و بتونم نگهش دارم این حال و هوا رو ...

منم دعا میکنم دیدن کربلا روی دل هیچ شیعه ای نمونه چون وقتی میری کربلا ، تازه معنی « حسین(ع) » رو میفهمی...

تعجیل در فرج حضرت حجت 5 صلوات ختم بفرمایید .

خیلی التماس دعا - یا علی و یا حق 

--------------------------------------------------------------------------------------------

برای شرکت در مسابقه زیر اینجا را کلیک کنید .



نویسنده » نرگس » ساعت 4:3 عصر روز پنج شنبه 88 مرداد 8

هوالحق

سلام دوستان عزیز
جاتون خالی اعتکاف خیلی چسبید ...
یه مدت نیستم چون راهی دیار عشق هستم ...باورش برا خودمم سخته ...دعا کنید لایق باشم .
برام دعا کنید و اگه تو این مدت بدی یا جسارتی از من دیدین به بزرگی خودتون حلال کنید .
دعا برای تک تک دوستان نتی فراموشم نمیشه .

پ.ن1 : تعجیل در فرج حضرت حجت 5 صلوات بفرستید .
پ.ن2 : نوای وبلاگ رو حتما گوش بدید .

 خیلی التماس دعا 
یا علی و یا حق



نویسنده » نرگس » ساعت 3:16 عصر روز پنج شنبه 88 تیر 18

به نام او که یادش آرامش دهنده جان هاست

سلام به همه دوستان عزیز
دوباره ماه پربرکت و دوست داشتنی رجب اومد و دوباره ایام اعتکاف شد …
دوباره اعتکاف شروع شد و اون خلوت دوست داشتنی با خدای مهربون …
دوباره تکرار اون روزای خوب و به یاد موندنی تو مسجد جامع …
دوباره تکرار طنین انداز شدن صدای العفو ها در فضای سبز و نورانی مسجد …
دوباره خادم المعتکف شدن و افتخار خادمی میهمانان اختصاصی خدا …
برای من و همه بچه های خادم ، اعتکاف سه روز نیست بلکه تقریبا چند ماهه ، حدود یکماهه کارهای اعتکاف به صورت رسمی شروع شده و این هفته اخیر همه درگیر شدیم …امروز وقتی به جمع بچه ها نگاه می کردم ،خیلی احساس خوبی بهم دست میداد ، شاید کسی ندونه که یه اعتکاف سه روزه چقدر وقت و انرژی و زحمت داره ، چقدر هزینه صرف میشه ، چقدر …

امروز هر طرف رو نیگا میکردی همه مشغول کار بودند ، چند نفر رزق ها رو درست میکردن ، چند نفر زرشک و لوبیا و … پاک میکردن ، یه تعداد پک های فرهنگی رو بسته بندی می کردند ، یه عده خطاطی می کردند ، چند نفر تایپ میکردند ، چند نفر مشغول طراحی فرم ها و سوالات مسابقه بودند ، یه تعداد برنامه های فرهنگی رو هماهنگ میکردند ، یکی یونولیت ها رو برش میزد ، یکی روبان برای تزئین کارت های ختم قرآن و ختم صلوات درست میکرد و….

از اون طرف هم توی مسجد یه عده فضای مسجد رو آماده میکردند ، یه تعداد کامپیوتر و پروژکتور و سیستم صوتی و… رو نصب می کردند ، چند تا از بچه ها کلمن های آب و فلاکس های بزرگ چایی رو از ماشین ها خالی می کردند ، چندتاشون مشغول آماده کردن راهرو و فضای استقبال بودند و…

آقایون هم که مشغول هماهنگی امنیت مسجد ، آماده کردن آشپزخونه (که دست خودشونه ) ، آماده کردن بی سیم ها ، جابجایی وسایل سنگینی  که خادمین خانوم برای مسجد و کارها احتیاج داشتند ، هماهنگی سخنران ها، مداح ها و …بودند …

خلاصه همه به یک نحوی درگیر کارها بودند ، و در این میان فقط یک چیز موج میزد و آن هم عشق بود …
عشق به خدا ، عشق به ائمه ، عشق به حضرت صاحب ، عشق به نوکری میهمانان خدا در خانه اش و عشق به همه خوبی ها …

دعا کنید که از هممون قبول باشه و ان شا الله (هرچند اندک ) موجب شادی و تعجیل در فرج حضرت صاحب العصر و الزمان شده باشد …دعا کنید آقا مهر تایید به نوکری ما بزنند و دعا کنید که مهمونای خدا از نوکرهای خودشون راضی باشن و بیشترین بهره رو از این فضای معنوی ببرند .

                         

پ.ن 1: تعجیل در فرج آقا امام زمان 5 صلوات بفرستید .
پ.ن 2: دعا و استغاثه برای فرج آقامون رو تو این روزای خوب و پربرکت و این ایام ناب فراموش نفرمایید.
پ.ن 3: هرکس اعتکاف رفت ما رو هم از دعای خیرش محروم نکنه .
پ.ن 4: امروز ساعت 9 صبح رسما اعتکاف برای ما شروع میشه پس تا بعد اعتکاف خدانگهدار . 

حرف آخر : میلاد باسعادت مولامون حضرت علی (ع) رو به همتون تبریک میگم و به همه پدرهای خوب دنیا خصوصا پدر دوست داشتنی و مهربون خودم ، روز پدر رو تبریک میگم . (پدرخوبم دوستت دارم ) 

خیلی التماس دعا – یا علی و یا حق



نویسنده » نرگس » ساعت 1:44 صبح روز یکشنبه 88 تیر 14

یا انیس القلوب

سلام به همه دوستان عزیز

این هفته هیچ چیز به اندازه صحبت های مقتدرانه و با تدبیر  مقتدای عشق حضرت آیت الله خامنه ای (روحی فداک ) خوشحالم نکرده ، چندبار کل سخنرانی آقا رو گوش دادم و هربار بیشتر از پیش متوجه اقتدار و تدبیر بی نظیر ایشون شدم و خدا رو بخاطر وجود پربرکت ایشون شکر کردم...

همه سخنرانی آقا یه طرف ، تیکه آخرش که فرمودند : (...جسم ناقصی دارم ...) یه طرف ! دلم آتیش گرفت ...

زبونم از بیان عشقی که به مقتدام و نائب امام زمون (عج) دارم  قاصره ! فقط میتونم بگم : جانم فدای رهبر (به والله قسم حاضرم جونم رو بدم که فقط آقا یه نفس بیشتر بزنه )

                               ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند

               
دعای همیشگیم بعد دعای فرج حضرت صاحب (عج) : اللهم احفظ قائدنا الخامنه ای ...

یه چند روزیه که خیلی دلم گرفته ، شدیدا دلم هوای حرم امام رضا (ع)  رو کرده ...این شعری که تو وبلاگ گذاشتم ، شعریه که لحظه تحویل سال تو حرم خوندمش و...(خیلی این شعر رو دوست دارم ،فوق العاده است ) 

هرچندکه عاصی شدم و دورم از این در
باز آمدم و در پی یک فرصت دیگر
دلتنگ توام آمده ام تا که بگویم
بیرون شدنی نیست غم عشق تو از سر
در را بگشا و به من و خویش نظر کن
تو شاه تر از پیش و من از قبل گداتر
اسباب بد آوردن و بیچارگی ام چیست ؟
گر رفته ام از یاد مرا یاد بیاور !
محتاج توام گریه ی من معنیش این است
آنقدر که یک کودک نوزاد به مادر
افتاده ام از پا ،شده ام بارکشی که
کج رفته و حالا شده راهش دو برابر
یا دست مرا باز بگیر و کمکم کن
یا دست بشوی از من و بگذارم و بگذر
یاد تو گرامی است چه باشی چه نباشی
بسته است مسیرت هم از این ور هم از آن ور
آن سو تویی و دیدن درد همه ما
این سو همه ما که رسیدیم به آخر ...
بگذار از این نامه سه نسخه بفرستم
شاید که تو را یافت یکی از سه کبوتر  

حرف آخر : خدایا فرج آقای مهربونمون (حضرت بقیه الله) رو برسون تا دیگه سید علی عزیز تنها نباشه
سرورمون رو برسون تا دیگه بیشتر از این دلش رو خون نکنن
حضرت صاحب رو برسون تا رسوایی بعضی ها رو بیشتر از حالا کنه !


جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا امام زمان و نائب بر حقشون 5 صلوات
خیلی التماس دعا - یا علی و یاحق



نویسنده » نرگس » ساعت 4:37 عصر روز دوشنبه 88 تیر 1

                

به نام محبوب

تبریک میگم میلاد باسعادت حضرت خانوم فاطمه زهرا (س) و این پیروزی نهایی حق بر باطل رو ...

و یه تبریک ویژه به مادرهای مهربون و دوست داشتنی علی الخصوص مامان خوب خودم ...

از همین جا میگم : مامان مهربونم دوستت دارم ،منو بخاطر فرزند بودن و اذیت های ناخواسته م ببخش . روزت مبارک .

و مکرو مکروالله و الله خیر الماکرین  

 

یا علی و یا حق - التماس دعای فرج و دعای خیر



نویسنده » نرگس » ساعت 6:52 عصر روز شنبه 88 خرداد 23

بنام خدایی که داشتنش جبران همه نداشتن هاست... 

سلام به همه دوستان عزیز ...حرفی ندارم فقط یه مقایسه کنید و لحظه ای تامل !!

برای امتداد دولت سلامت ،صلوات...

-----------

* رهبر معظم انقلاب (اون عزیزانی که ادعای سرسپردگی ولایت فقیه دارن ،کجان ؟؟!) فرمودند : امروز وقتی کسی جنایات آمریکا و صهیونیست ها را در تریبون های جهانی مطرح می کند ،متاسفانه در داخل عده ای احساس خجالت و شرمندگی می کنند.
 (سخنرانی 28/2/88)
میرحسین موسوی : دولت کاری می کند که آبروی ایرانیان در جهان می رود .(آفتاب یزد 27/2/88)

------------

*رهبر معظم انقلاب :اینکه می گویند شما متحجر و طالبانی عمل می کنید ،به این حرف ها گوش ندهید ،از این حرف ها همیشه هست و گفته اند ،اتفاقا کسانی که در مقابل جناح متعبد ایستاده اند بیشتر به تحجر و طالبانیسم نزدیک ترند چون آن ها هرچه که غریبه ها می گویند ،همان را صد در صد اجرا می کنند .(دیدار با دولت 8/4/84)
میر حسین موسوی : عقب ماندگی و تحجر نمی خواهیم ! (مردم سالاری 4/3/88)

------------

*رهبر معظم انقلاب : این قانون گرایی که دولت و به خصوص آقای رئیس جمهور نشان می دهند ،خیلی با ارزش است .
(دیدار با دولت 6/6/85)
میر حسین موسوی : قانون گریزی از مشکلات مهم امروز است (مردم سالاری 24/2/88) و باید جلوی سرپیچی دولت از قانون را بگیریم .(مردم سالاری 3/3/88)

-------------

*مقام معظم رهبری : من حرف هایی را که مخالفان شما در زمینه کارشناسی نبودن کارهای دولت ذکر می کنند هیچ جدی نمی گیرم .
(دیدار با دانشگاهیان 19/7/86)
میر حسین موسوی : در تصمیم گیریهای کشور نگاه غیر علمی را شاهد هستیم (مردم سالاری  19/2/88)

-------------

 از این دست جملات زیاده ولی اگه کسی بخواد حقیقتو تشخیص بده همین ها کفایت میکنه ....

تو مناظره و خیلی جاهای دیگه هم که الی ماشا الله این جمله ها  رو تکرار کردند !! البته نه فقط آقای میر حسین موسوی بلکه  آقایان  کروبی ،رضایی،خاتمی ،کرباسچی و عده ای از مخالفین دولت !!!

-------------

چقدر زود همه چی یادمون میره !! اما یادمون باشه یکی رو داریم  که حواسش به همه چی هست !


یدالله فوق ایدیهم (دست خدا بر روی همه دست هاست )
حسبی الله  (خدا برایم کافی است )
یا علی مدد و در پناه حق



نویسنده » نرگس » ساعت 7:1 عصر روز سه شنبه 88 خرداد 19

بنام محبوبی که داشتنتش جبران همه زر و زورهاست...

سلام به همه دوستان...

خوشحالم که یکبار دیگه خدا دست همه دروغگویان رو ، رو کرد ...

خوشحالم که با همه تلاش هایی که کردند اما (یدالله فوق ایدیهم ؛ دست خدا روی همه دست هاست)...

خوشحالم بابت این پیروزی حق بر باطل !

و تبریک میگم بر همه دوستداران دکتر محمود احمدی نژاد عزیز ...

ان شا الله 22 خرداد شاهد پیروزی دوباره حق بر باطل هستیم ...

یا علی مدد - حق نگهدار



نویسنده » نرگس » ساعت 11:37 صبح روز شنبه 88 خرداد 16

هوالمحبوب العارفین

سلام به همه منتظران عزیز ،یه چندوقتیه که اصلا نیومدم نت ،کلی پروه و تحقیق انجام نشده،کلی درس نخونده و امتحان ،یه مونیتور سوخته که وقت نمیکردم برم یه دونه دیگه بجاش بگیرم و در نهایت هم مسئول پایگاه دانشگاه شدن وقت برا سرخاروندنم هم نذاشته بود...
راستش فکر نمی کردم اینقدر کارم سخت بشه ،کلی همایش و اردو و برنامه اونم تو قشر دانشجو از نوع فنی !! نفسم رو بریده بود اما خداروشکر دیگه یه کم رو روال افتادیم و کاراهم داره خوب پیش میره،مونیتور هم گرفتم ودیگه احتیاجی نیست به اینکه برم هزارتا کافی نت سر بزنم و یه کافی نت مطمئن و بدون حضور .... ! پیدا کنم تا بلکم بتونم یه نیم ساعت با سیستم کار کنم !
میخوام دوباره وبلاگ نویسی رو شروع کنم(حداقل هرماه یه مطلب) ،هرچند نوشته هام چنگی به دل نمیزنه اما همیشه نوشتن منو آروم میکنه ،راستش از وقتی وبلاگ نویسی رو تعطیل کرده بودم،دیگه هیچی هم ننوشتم اما سفر به جنوب و مشهد (اونم موقع تحویل سال ) بهونه ای شد برای شروع دوباره نوشتن...
جاتون خالی موقع تحویل سال تو حرم امام رضا (علیه السلام ) چه غوغایی بود ،حاج محمود کریمی هم گل کاشتند انصافا...
دعاگوی تک تک دوستان تو حرم ارباب رئوف بودم ...
**تشکر ویژه از دوستان عزیزی  که تو این مدتی که نبودم ،مدام جویای احوالم بودند و تولدم رو هم تبریک گفتند .
چند روز پیش جشن 20 سالگیمو گرفتم ،دعا کنید آقا از دستمون راضی هم اگر نیستند حداقل ناراضی نباشند ...
**میلاد حضرت زینب (سلام الله علیها ) ، دردانه حضرت حیدر (علیه  السلام )و حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها ) بر تمام شیعیان و دوستداران آن حضرت مبارک .(شادی دل مولا علی (ع) و خانوم(س) صلوات )

خیلی التماس دعا - یا علی مدد -در پناه حق

تعجیل در فرج حضرت صاحب(عج) ، صلوات



نویسنده » نرگس » ساعت 11:7 عصر روز سه شنبه 88 اردیبهشت 8

به نام خدای مهدی

سلام عرض میکنم خدمت همه دوستان عزیز علی الخصوص دوستان گرامی که  من رو شرمنده کردن و هم جویای احوال وبلاگ و بنده حقیر بودند و هم تولدم رو تبریک گفتند .ان شاالله به زودی دوباره وبلاگم فعال میشه و دلیل این غیبت نسبتا طولانی هم خدمت دوستان عرض می کنم و محبت دوستان رو هم جبران می کنم .

تعجیل در فرج حضرت صاحب صلوات

یا علی و یاحق -التماس دعا

 



نویسنده » نرگس » ساعت 10:56 صبح روز شنبه 88 اردیبهشت 5

<   <<   16   17   18   19   20   >>   >