* هوالانیس القلوب *
از لحظه ای که راه می افتم به سمت مشهد تا وقتی برمیگردم تموم دغدغه م روز آخره و وداع با ارباب ...
از همون اول سفر واسه روز آخر گریه می کنم ...
دست خودم نیست ... خیلی زود دلتنگش میشم ...
حس یه بچه ای رو پیدا می کنم که میخوان از آغوش مادرش جداش کنن ...
کیلومترها راه اومدی و میرسی مشهد و اشک شوق ... پناه میبری به آغوش امام رئوف ...
وایمیسی از پشت پرده ی اشک اذن دخول میخونی و میری داخل حرم ...
انگار روی زمین نیستی ؛ توی عرش سیر می کنی ...فرقی نمیکنه مثل من روسیاه باشی یا از مقربین درگاهش...
به همه مهموناش نگاه می کنه آقا ... حتی میتونی دست نوازش ارباب رو حس کنی ...
تو حرمش قدم میزنی ... می ایستی ...بغض می کنی ... قرآن میخونی ...گریه می کنی ...
زل میزنی به گنبدش ...به ضریحش ...
شبکه های پنجره فولاد رو تو پنجه هات میگیری ...
روی سنگ فرش های حیاطش سر میذاری و زاری می کنی ...
درد و دل هاتو به آقا میگی و سبک میشی اونقدر که حس می کنی دیگه هیچ مشکلی توی این دنیا نداری ...
به تک تک صحن ها سر میزنی و آرامش رو با همه ی وجودت حس می کنی ...
صدای آب حوض ها ...کبوترهای حرمش ...صدای صلوات های مردم ...صدای قدم های زائرینش ...
بوی غذاهای مهمونخونه ارباب ....
حتی وقتی هوس غذای حضرتی می کنی یه جوری بهت میرسه ... حتی اگه شده یه تیکه نونش ...
نمیدونی لحظه ها چطور میگذرن ...یهو میگن تموم شد ... باز تو می مونی و غم عظیم دوری از ارباب ...باز تو میمونی و دلتنگیات ...
باز تو میمونی و وداع آخر که اشکات اجازه نمیدن کلمات رو درست ببینی و بخونیشون ...
وایمیسی روبروی گنبد طلاش ... رقص پرچم سبز قشنگش دلتو نا آروم تر میکنه ... دست ادب روی سینه ت میذاری و با گریه میگی ارباب هوای دل کنیزت رو داشته باش ...و باز هم مثل همیشه میگی : "یا علی "
هر چی از حرمش دورتر میشی حس می کنی دلتم پرمیکشه و تو حرم باصفاش جا میمونه ...
دل نرگس خیلی تنگته ارباب ...
*********************************************************************
پ.ن.1 : وقتی یکی از عزیزانم راهی مشهد میشه دلم خیلی بیشتر میگیره ... امشب سخت دلم تنگ ِ اربابم بود ...
پ.ن.2 : آقا گفتی سال تحویل نه ؛ باشه چشم ؛ ولی بطلب دیگه آقاجون ... خودت میدونی که من طاقت ندارم ...
پ.ن.3 : برام خیلی دعا کنیدکه خیلی محتاج دعام / یاعلی و یا حق
نویسنده » نرگس » ساعت 1:33 صبح روز
یکشنبه 89 اسفند 22
به نام خدای رضا ...
بلیط دیدن تو مانده روی دست های من
در این همه مسافر حرم نبود جای من ؟
رفیق عازم سفر فقط سلام را ببر
بگو به ماه شهر طوس ؛ کجاست ماه فاطمه ؟
***************************************
پ.ن.1 : امروز مسافر مشهد داریم و دوباره دل بدجور هوایی شد...
پ.ن.2 : مولای مهربونی ها بخدا دلم خیلی تنگه ... بطلب آقاجون ؛
پ.ن.3 : نوای این پست :کفتر ایوون طلاتم ...یه عمریه که مبتلاتم...
نویسنده » نرگس » ساعت 2:47 عصر روز
دوشنبه 89 اسفند 9
به نام آرام دل ها
گاهی یادمان می رود که خدایی هست و نظاره گر اعمالمان ؛
گاهی یادمان می رود که امام زمان منتظر تغییر تک تک شیعه ها هستند ؛
گاهی یادمان می رود که مرگی هست و قیامتی در پیش ؛
حتی گاهی یادمان می رود که امده ایم تا با زندگی قیمت بگیریم نه به هر قیمتی زندگی کنیم...
مولای مهربانی ها ما را از غفلت برهان...این روزها سخت به تلنگرهایت نیازمندیم ؛
مرا و ما را از یاد نبردی ؛ می دانم... اما ما تو را از یاد برده ایم ...خود رابه یاد ما بیاور ...
************************************
پ.ن :نرگس چه دارد بگوید جز شرمندگی از محبتهای همیشگی مولایش ؟ / یا علی
نویسنده » نرگس » ساعت 1:46 صبح روز
یکشنبه 89 اسفند 8
به نام آرام دل ها
بی قرار توأم و در دلتنگم گله هاست
آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست
همچو عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست
نویسنده » نرگس » ساعت 11:17 عصر روز
دوشنبه 89 بهمن 18
هوالحی
امروز برا من یه روز خیلی خاص بود ...ارتحال حضرت محمد (ص) و شهادت کریم اهل بیت ، امام حسن مجتبی (ع) .
یادم نمیاد از امام حسن چیزی خواسته باشم و دست رد به سینه م زده باشه ... اصلا بهتره بگم ندیدم امام حسن (ع) سائل در خونه ش رو دست خالی رد کنه ...
بخاطر سائل هم نیست ،خودش کریمه ، خودش دنیای رحمت و رافته ... خودش دنیای جود و سخاست....
چندسال پیش دعوت شدم به سفره امام حسن و این نقطه شروعی بود در زندگیم ... شروع یه عشق زایدالوصف به غریب مدینه ...
یه سفره سبز رنگ که همه ی وسایل سفره هم سبز بود ، زیارت ائمه بقیع و حدیث کساء خوندن و ما بودیم و دنیایی حاجت از امام حسن...
من و دوستام چندتا حاجت داشتیم که براورده شدنش محال بود تو ذهنمون ولی به ماه نکشیده همه مون جواب گرفتیم و شد....
الان چندسالیه که هر موقع یه گیر توی کار خودم یا کسی میفته سریع میگم یه سفره امام حسن نذر خودش ...اونقدر سریع حل میشه که خودمونم میمونیم که چی شد....
اگه تا حالا در خونه امام حسن نرفتی ، همین امروز این کارو بکن ...مطمئن باش امام حسن هیچ کسو رد نمیکنه ...
********************************************
پ.ن.1 : سفره امروز بخاطر بیماری یکی از عزیزان بود که خداروشکر کسالتشون رو به بهبودیه . همیشه برا همه مریض ها دعا کنید ...
پ.ن.2 : امروز یه خبرخیلی بدشنیدم "پدر شهیدان زین الدین به رحمت ایزدی پیوست "...شادی روح این بزرگوار فاتحه مع الصلوات .
پ.ن.3 : نوای وبلاگ رو گوش بدید : کریم کاری به جز جود و کرم نداره ...آقام تو مدینه س ولی حرم نداره ....
پ.ن.4 : اینجا شدید داره برف میاد ...خدایا شکرت ...
پ.ن.5 : دلم شدید هوایی زیارت شده ؛ یه تعداد از دوستام رفتن قم ، یه تعداد جنوب ، یه تعدادم فردا میرن کربلا ...
پ.ن.6 : دلم خیلی هوای حرم حضرت معصومه رو کرده ...دعا کنید جور شه تا چند روز آینده برا تشکر برم خدمتشون .
پ.ن.7 : خیلی التماس دعا / یا علی و یا حق
نویسنده » نرگس » ساعت 1:6 صبح روز
پنج شنبه 89 بهمن 14
به نام آرام دل ها
خونوادگی ارادت فوق العاده عجیبی به امام رضا (ع) داریم و من و داداش بیشتر از بقیه ...
یه جورایی تموم زندگیمون گره خورده به ارباب رئوف ...
از اونجایی که من یه دونه داداشم رو هم خیلی خیلی دوست دارم ؛
بنابراین بچه ش رو هم به همین شدت دوست دارم .
حالا فکر کنید این هدیه ناز و بامزه ، روز تولد امام رضا (ع) یعنی 8/8/88 به خونواده مون داده شده ...
خودتون بسنجید میزان علاقه عمه به این کوچولو رو ...
همه زندگی عمه س این ووروجک ...
************************************************
پ.ن.1 : دلم خیلی برف میخواد! عاشق برف و سفیدی مطلقش هستم...دعا کنید اینجا هم یه کم برف بیاد.
پ.ن.2 : گفته بودم راجع به قدیانی و ... حرف دارم ولی انصافا فعلا حوصله سیاست و مایتعلقات به ! رو ندارم .
پ.ن.3 : واسه این کوچولو ماشا الله یادتون نره :دی
پ.ن.4 : روز اربعین خیلی جاتون خالی بود تو هیئتمون ...همه دوستان نتی رو دعا کردم اگر بپذیرن .
پ.ن.5 : خیلی التماس دعا / یا علی و یا حق
نویسنده » نرگس » ساعت 2:45 صبح روز
چهارشنبه 89 بهمن 6
به نام خدای باد و باران و برف ...
دلم به سان آسمان ابری شهرم است که فقط سرمایش هویداست ! و نه بارش هایش ...
چقدر دلم برای نشستن میان تلی از برف ، تنگ شده است ... با یک فنجان چای داغ ...
فعلا که نه برف هست و نه حسی برای نوشتن ...
دعایم کنید؛ که اگر نفسی بود و ابرها دست از سر دلم برداشتند ! بازمیگردم ...
یا علی و یا حق
نویسنده » نرگس » ساعت 4:22 صبح روز
جمعه 89 بهمن 1
هوالحی
سلام وعرض ادب
بعلت نزدیک شدن به تحویل پروژه م تا اطلاع ثانوی نیستم .برام دعا کنید .
پ.ن.1 : راجع به حسین قدیانی و قوه قضائیه یه خرده حرف دارم که اگه زنده بودم و حسش بود ، میگم !
پ.ن.2 : حکم کاوه اشتهاردی قابل تامله !!! اینم اگه زنده موندم و حسش بود میگم !
پ.ن.3 : خیلی اساسی احتیاج به دعای خیرتون دارم .
یا علی و یا حق
نویسنده » نرگس » ساعت 3:7 صبح روز
چهارشنبه 89 دی 15
هوالمحبوب العارفین
همیشه از بچگی پای صحبت های استاد بزرگ شیخ حسین انصاریان می نشستم و باعلاقه خاصی به حرف های ایشون گوش میکردم ، شاید خیلی وقت ها چیزی هم از صحبت های ایشون رو متوجه نمیشدم ولی دوست داشتم گوش بدم . تا می دیدم از تلویزیون یا رادیو صداشون پخش میشه ذوق می کردم . تا یادمم میاد اکثر شب های قدر مسجد نرفتم و پای تلویزیون نشستم و با مراسم شیخ حسین انصاریان احیا گرفتم .بیشتر اوقات هم ایشون توی حرم امام رضا (علیه السلام ) مراسم احیا رو برگزار میکردند .
حالا دهه دوم محرم شده و شهرمون کرمانشاه به مدت ده روز میزبان این عالم عزیز شده ، اونم مسجد النبی ، مسجد محله مون ، مسجد بچگی هام ...
بین تموم مساجد شهرمونم ، من به مسجدالنبی علاقه ی ویژه ای دارم و چون مسجد محله مون بوده از بچگی توی این مسجد بودم و خاطرات خیلی خوبی از این مسجد دارم . ضمن اینکه این مسجد بدلیل وجود بزرگانی مثل "حاج محمد طالبی " (که از افتخارات شهر ما هستند ) از قدیم مورد علاقه ی من بوده و هست . در توصیف این جانباز و یادگار عزیز جنگ همین بس که حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (روحی فداک) به ایشون نشان شجاعت دادند .
از همه این حرف ها که بگذریم خواستم این مطلب رو بنویسم که هم شهری های عزیزم رو دعوت کنم به این مراسم .
دهه دوم محرم هر شب ساعت 20:00 مراسم شروع میشه ، ابتدای مراسم زیارت عاشورا قرائت میشه ، ساعت 20:30 قاری های برجسته استان قرائت قرآن می کنند و راس ساعت 20:45 استاد انصاریان صحبت هاشون رو شروع میکنند .
دعای کمیل این هفته هم خود ایشون قرائت میکنند ...(البته بدلیل کثرت جمعیت این مراسم در مسجد جامع شهر برگزار میشه )
**********************************************
پ.ن.1 : ان شا الله خداوند امثال استاد انصاریان رو برای ما حفظ کنن .
پ.ن.2 : به این موضوع کاری ندارم که حسین قدیانی گاهی یه تندروی هایی میکنه ولی اینقدر میدونم ایشون خار چشم خیلی از دشمنای اسلام و ایرانه ...حداقل خودیه ...واقعا راست میگن که قوه قضائیه ما اون اقتداری رو که باید نداره ! وگرنه روز روشن بسیجی ما رو عریان نمیکردن و باهاش عکس نمینداختن و بعد هم بدون هیچ مجازات یا برخوردی ولشون نمیکردن !!
پ.ن.3 : از فیلترکردن وبلاگ قطعه 26 (حسین قدیانی ) ، دوئل و عکاس مسلمان ناراحتم چون دارن حرف حق رو میزنن . این حرفم قبول ندارم که مصلحت مملکت در مجازات نکردن سران فتنه و... است .واقعا چرا نباید مجازات بشن؟؟کی روز عاشورا رو یادش رفته ؟! این عدم مجازات باعث نمیشه دوباره کسانی به خودشون جرات بدن که به تموم مقدسات ما و سران مملکت ما توهین کنن ؟؟
پ.ن.4 : این قانون که توهین و زیر سوال بردن قوه قضائیه جرم محسوب میشه و به این سرعت جلوش می ایستن قانونی نداره که جلوی کسایی که به قوه مجریه و حتی رهبری توهین میکنن بایسته ؟! خیلی توقع زیادیه که با بقیه هم به شدت حسین قدیانی برخورد کنن ؟!؟!؟! نکنه فقط این قاطعیت شامل حال حزب اللهی ها میشه ؟!
پ.ن.5 : خدا همه مون رو هدایت کنه و به مسئولین ما قاطعیت و جدیت یکسان و عادلانه بده!!!
پ.ن.6 : نوای وبلاگ مداحی سید مهدی میرداماد برای علمدار کربلا(ع)... خیلی دلنشینه ...
پ.ن.7 : خیلی التماس دعا / یا علی و یا حق
**********************************************
اصلاحیه ؛( اضافه شده در تاریخ 10/10/89 )
فعلا همینو بگم که الان نه تنها با عملکرد رئیس قوه قضائیه در مورد حسین قدیانی مشکلی ندارم بلکه یه جورایی موافقشم هستم !
بعدا توضیح میدم . دعا یادتون نره / یا علی
نویسنده » نرگس » ساعت 12:32 صبح روز
سه شنبه 89 آذر 30
به نام خالق حسین ...
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
مکن ای صبح طلـــوع ، مکن ای صبح طلــــوع
عصــــر فردا بدنش زیــر سم اسبـــــان است
مکن ای صبح طلـــــوع ،مکن ای صبح طلــــوع
******************************
پ.ن.1 : دلم عجیب گرفته و هوای کربلا داره .....
پ.ن.2 : این روزها مثل شمع سوختن و گریه کردن رو بیشتر دوست دارم تا جیغ و داد و سر و صدا ...
پ.ن.3 : نوای این پست از زبون حضرت زینب (س) : آروم نداره این دلم ...
پ.ن.4 : التماس دعا / یا علی و یا حق
نویسنده » نرگس » ساعت 1:52 صبح روز
پنج شنبه 89 آذر 25